دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
بررسی مقایسهای عملکرد اقتصادی دو کشور ازبکستان و قزاقستان با رویکرد نولیبرال (2010-1991)
175
191
FA
سید داوود
آقایی
استاد گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران
davood_aghaee2003@yahoo.com
ابراهیم
طاهری
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یزد
etaheri@yazd.ac.ir
10.22059/jcep.2016.60535
رویکرد نولیبرال با هدف پیشبرد توسعه در کشورهای مختلف سیاستهای مختلفی را از جمله اصلاح نظام پولی و مالی، خصوصیسازی و حذف موانع پیشروی سرمایهگذاری خارجی طرح میکند. از آغاز فروپاشی اتحاد شوروی کشورهای آسیای مرکزی رویکردهای متفاوتی را نسبت به اصلاحات اقتصادی و حرکت بهسوی بازار آزاد با هدف توسعۀ اقتصادی در پیش گرفتند و به نتایج متفاوتی رسیدند. برای نمونه درحالیکه ازبکستان در این دوره، رشد اقتصادی 5/2 درصد را بهدست آورده است، قزاقستان با 10 درصد رشد اقتصادی در میان 10 کشور برتر جهان در این زمینه قرار دارد. این کشور دو سوم اقتصادش را خصوصی کرده است، پیشرفتهترین کشور منطقه از نظر اصلاحات اقتصادی است، حجم دولت در این کشور نسبت به ازبکستان خیلی کوچکتر است؛ ولی ازبکستان در همۀ این موارد در میان پنج کشور منطقۀ آسیای مرکزی جایگاه چهارم و یا پنجم را دارد. این تفاوت در وضعیت دو کشور بهدلیل تطابق زودهنگام اقتصاد قزاقستان با سیاستهای نولیبرال در ارتباط با اصلاحات اقتصادی و به تأخیرانداختن اصلاحات اقتصادی در ازبکستان است. هدف این نوشتار بررسی اقتصاد سیاسی ازبکستان و قزاقستان براساس این شاخصها با درنظر گرفتن رویکرد نولیبرالی است.
ازبکستان,اصلاحات,بازار آزاد,بخش خصوصی,قیمتها,قزاقستان,نولیبرال
https://jcep.ut.ac.ir/article_60535.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60535_5ddb9fe6ecf2a18a57a1753716c7d4dc.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
تدوین و اولویتبندی راهبردهای مناسب مدیریت حوزۀ ژئوپلیتیک خزر
193
212
FA
زهرا
پیشگاهی فرد
استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
souror1334@yahoo.com
شهریار
نصرتی
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
shahryar.nosrati@yahoo.com
شهناز
بازدار
دانشجوی دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران
shahnazbazdar@yahoo.com
10.22059/jcep.2016.60536
موضوع مدیریت بهینۀ دریای خزر، برای گسترش منابع با هدف پایداری و بهرهوری صلحآمیز و مشارکتی و نیز کاهش تنشهای سیاسی و ایجاد امنیت پایدار با توجه به تعارضات موجود، مهمترین مسئلۀ پیشرو در این حوزه است. مسئله این است که با توجه به شرایط کنونی دریای خزر برای ایجاد همگرایی و تفاهم بین کشورهای ساحلی در مورد ادارۀ اصولی دریاچه، راهبردهایی برای مدیریت دریای خزر میتوانند مناسب باشند. بنابراین با هدف ارائۀ یک رویکرد تصمیمگیری با چندمعیار در این زمینه با بررسی ادبیات و یافتههای پژوهش و با نظر پژوهشگران در حوزۀ مورد مطالعه با روش اسدبلیواُتی، 8 نقطۀ قوت، 4 نقطۀ ضعف، 5 فرصت و 5 تهدید شناسایی و همچنین 10 راهبرد مناسب و کاربردی ارائه شد و سرانجام این راهبردها با استفاده از روش ایانپی و با شرایط قطعیتنداشتن بهصورت فازی رتبهبندی شدند. روش این نوشتار، ترکیبی (توصیفی- تحلیلی و پیمایشی) و روش حل مسائل از نوع تصمیمگیری چندمعیاره است. نتیجههای بهدستآمده از پرسشنامۀ مقایسههای زوجی نشان میدهد که راهبرد «بهکارگیری رویکرد مدیریت سیستمی و اشتراکی منابع دریا از سوی همۀ دولتهای ساحلی و تمرکز بر رهیافت چندجانبهگرایی به ترتیب در رتبۀ اول و دوم و سایر راهبردها در رتبههای بعدی قرار گرفتند.<br /> <br clear="all" /><br /> <br />
اسدبلیواُتی,ایانپی فازی,دریای خزر,راهبرد,مدیریت
https://jcep.ut.ac.ir/article_60536.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60536_8dd2c5005bca068d53d5ccfa3217809a.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
پایداری یا ناپایداری گذار روسیه به مردمسالاری
213
230
FA
علی اکبر
جعفری
0000-0002-7543-6365
دانشیار روابط بینالملل گروه علوم سیاسی دانشگاه مازندران
a.jafari@umz.ac.ir
وحید
ذوالفقاری
دانشجوی دکتری سیاست تطبیقی و مدرس دانشگاه- مونیخ آلمان
zolfaghari.vahid@gmail.com
10.22059/jcep.2016.60538
تجربۀ دو خیزش انقلابی روسیه در قرن بیستم که از یکسو نظم اقتصادی- اجتماعی نوینی را ایجاد کرده است و از سوی دیگر، بسترهای چرخش نظام سیاسی از پادشاهی به یک جمهوری مردمسالار و سپس دولت شورویایی و سرانجام جمهوری برپایۀ ریاست جمهوری را در آخرین دهۀ قرن بیستم آماده کرده است، جنبشهای مردمسالارخواه شناخته میشود. در این پیوند، فروپاشی اتحاد شوروی و بروز نظم نوین، بهعنوان جهشی بهسوی مردمسالاری شناخته شده است. بنابراین، با وجود بسترسازیهای گوناگون برای گذار بهسوی مردمسالاری در یک قرن گذشته، هنوز روسیه در نوسان بین مردمسالاری و اقتدارگرایی قرار دارد. پرسش اصلی این است که چرا فرآیند دموکراتیکسازی در روسیه ناکام بوده است. فرضیۀ اصلی نوشتار بر تقابل ادراک نخبگان و تودهها از مفهوم مردمسالاری، فرهنگ سیاسی روسیه، ضعف جامعۀ مدنی، اقتصاد سیاسی دولتی، پیشینۀ امنیتی نخبگان سیاسی و سیاستهای پوتین بنا شده است.
اقتدارگرایی,پوتینگرایی,مردمسالاری,روسیه,فرهنگ سیاسی
https://jcep.ut.ac.ir/article_60538.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60538_2161804394b9b4a630c14d90efc6d188.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
تقابل سازهانگارانۀ آمریکا و روسیه در اوکراین
231
248
FA
فرهاد
دانش نیا
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی
fdaneshnia@gmail.com
مهری
مارابی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد علوم سیاسی
m_marabi61@yahoo.com
10.22059/jcep.2016.60539
رقابتهای پنهان و آشکار آمریکا و روسیه در سالهای پس از جنگ سرد همچنان تداوم یافته است. کشورهای جداشده از اتحاد شوروی از کانونهای رقابت راهبردی دو کشور در قبال یکدیگر هستند. از یکسو آمریکا افزایش نفوذ و سیطره بر این جمهوریها را در چارچوب هدفهای کلان خود مبنی بر ورود به حیاتخلوت روسیه از راه گسترش ناتو به منطقه و کاهش نفوذ روسیه در منطقه میداند؛ اما از دیگرسو این راهبرد آمریکا منافع سیاسی و اقتصادی روسیه را در منطقه مورد تهدید قرار داده است. همین مسئله سبب شده است تا روسیه تلاش کند تا با ایجاد منطقۀ حائل، مانع گسترش حضور آمریکا در منطقه شود. اوکراین در میان این جمهوریها بیش از هر کشور دیگری در مدار توجه و منافع آمریکا و روسیه قرار داشته است. تقابل دو قدرت یادشده در اوکراین و چرایی آن، مسئلۀ اصلی است که نوشتار پیشرو تلاش میکند تا در چارچوب سازهانگاری بدان بپردازد. در پاسخ به چرایی این موضوع، فرضیۀ این است که تقابل آمریکا و روسیه در اوکراین از یکسو بهدلیل موقعیت منحصر به فرد اوکراین بهعنوان کشوری با ویژگیهای بینالمللی و از دیگرسو، نتیجۀ تداوم رقابت دو قدرت در سطح بینالمللی است.
آمریکا,اوکراین,روسیه,سازهانگاری,نقش بینالمللی,هویت
https://jcep.ut.ac.ir/article_60539.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60539_6998f4f417dae18c29c41b9bcc85920c.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
رهیافتهای متعارض در سیاست خارجی روسیه
249
267
FA
احمد
رشیدی
استادیار دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران
a.rashidi@umz.ac.ir
10.22059/jcep.2016.60540
سیاست خارجی روسیه در ارتباط با مسایل مختلف بهصورت معمول با پیچیدگی، ابهام و تعارض همراه بوده است. این واقعیت دستکم در تاریخ روابط ایران و روسیه بهشکل قابل ملاحظهای محسوس بوده است، تا جاییکه برای شهروندان و نخبگان ایرانی، چهرۀ روسیه را بهعنوان شریکی غیرقابل اعتماد به تصویر کشیده است. باتوجه به اهمیت این موضوع، این نوشتار درپی پاسخگویی به این پرسش محوری است که سرمنشأ پیچیدگیها و تعارضهای موجود در سیاست خارجی روسیه کجا است؟ فرضیۀ نوشتار این است که تعارض در سیاست خارجی روسیه نتیجۀ وجود جریانهای متعارض فکری و فرهنگی در جامعۀ روسیه است؛ تعارضهایی که در سطح احزاب و گروههای سیاسی متعارض و شبکههای حامی رقیب ظاهر شده و به بازتولید رهیافتهای متعارض در عرصۀ سیاست خارجی روسیه انجامیده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سیاست خارجی روسیه در کشاکش این رهیافتهای متعارض قرار دارد: رهیافتهای غربگرایی لیبرال، ابرقدرتگرایی موازنهخواه و ملیگرایی در شکلهای مختلف قومگرایی روسی، پاناسلاویسم، هژمونگرایی منطقهای و نواستعمارگرایی. این نوشتار از رهیافت سازهانگاری بهره میبرد که در چارچوب آن سیاست خارجی، همپیوند با روندهای داخلی، نتیجۀ تعارض و تعامل بین نیروهای مختلف و برداشتهای گوناگون آنها تفسیر میشود.
احزاب سیاسی,روسیه,سازهانگاری,سیاست خارجی,فرهنگ
https://jcep.ut.ac.ir/article_60540.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60540_9a5296035a1418946a4d1ab3bb71396f.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
بررسی تأثیر رقابت روسیه و آمریکا بر روند همگرایی و واگرایی منطقهای آسیای مرکزی (سالهای 2001 تا 2008)
269
288
FA
محمدجواد
رنجکش
استادیار روابط بینالملل دانشگاه فردوسی مشهد
ranjkesh@um.ac.ir
نویدرضا
لطیفان
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه فردوسی مشهد
10.22059/jcep.2016.60541
فروپاشی اتحاد شوروی تأثیرهای پیشبینینشدهای را بر اوضاع سیاسی جهان برجای گذاشت؛ بهویژه بر آسیای مرکزی از جمله فعالشدن قدرتهای منطقهای و جهانی که تا آن زمان بهدلیل حضور مؤثر اتحاد شوروی نمیتوانستند نقش اساسی دراین منطقه بازی کنند. با این شرایط زمینه برای حضور قدرتهایی چون آمریکا و روسیه (قدرتهای مداخلهگر نظام بینالملل) برای نفوذ هرچه بیشتر در آسیای مرکزی فراهم شد. پس از 11 سپتامبر 2001، ایالات متحدۀ آمریکا با پیروی از راهبرد اقدام پیشگیرانه بر محور مبارزه علیه تروریسم و تحدید تسلیحات کشتار جمعی، زمینه را برای نفوذ مستقیم در منطقۀ آسیای مرکزی فراهم کرد؛ از سوی دیگر روسیه که نگران به خطرافتادن موقعیت نسبی خود در منطقه بود؛ پس از دورهای کوتاه به همکاری با آمریکا در قالب مبارزه با تروریسم، به مقابله با یکجانبهگرایی آن در حوزۀ نفوذ سنتی خود پرداخت. بنابراین، نگارندگان بهدنبال آنند که آثار رقابت روسیه و آمریکا را بعد از 11 سپتامبر 2001 بر روند همگرایی و واگرایی منطقهای آسیای مرکزی با بهرهگیری از نظریۀ کانتوری و اشپیگل بررسی کنند. بر این اساس فرضیۀ نوشتار آن است که رقابت دوقدرت در منطقه، گرایش کشورهای منطقه به یکی از دوقدرت را با هدف برطرفکردن مشکلات سبب شده و زمینۀ همگرایی منطقهای در قالب «نومنطقهگرایی» را فراهم کرده است.
آسیای مرکزی,آمریکا,روسیه,رقابت,نظریۀ کانتوری و اشپیگل,واگرایی,همگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_60541.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60541_9a339b41127a3ec9b7c5e97bb779ab5c.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
تکوینبخشی واگرایانۀ ترکیه در روابط ایران و جمهوری آذربایجان
289
308
FA
احمد
سلطانی نژاد
استادیار روابط بینالملل دانشگاه تربیت مدرس
soltani@modares.ac.ir
رحیم
سلامت آذر
استادیار دانشگاه پیام نور اردبیل
aydin.azadi65@gmail.com
قاسم
اصولی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل تربیت مدرس
ghasem.osuli@gmail.com
10.22059/jcep.2016.60542
تغییر ساختار نظام بینالملل و خلأ قدرت بهوجودآمده پس از فروپاشی اتحاد شوروی، زمینهساز حضور و رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در آسیای مرکزی و قفقاز شده است؛ بهگونهای که نقشآفرینی یک قدرت در منطقه با حساسیت و واکنش سایر قدرتها روبهور میشود. مناسبات ایران با جمهوری آذربایجان از این موضوع جدا نبوده و با واکنش سایر قدرتها روبهرو شده است. یکی از عوامل اصلی ایجاد محدودیت در گسترش روابط ایران با جمهوری آذربایجان، هدفها و منافع قدرتهای تأثیرگذار فرامنطقهای در منطقۀ قفقاز و نقش آنها در مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان است. هدف اصلی این نوشتار تبیین نقش ترکیه در روابط ایران و جمهوری آذربایجان است. همسویی هویتی ترکیه با جمهوری آذربایجان و تضاد هویتی این قدرت فرامنطقهای با ایران، محدودیت روابط ایران و جمهوری آذربایجان را سبب شده است و بهدلیل گسترش روزافزون روابط جمهوری آذربایجان با ترکیه بهنظر میرسد که این وضعیت تداوم یابد و نسبت به سالهای قبل تغییر (بهبود روابط) ایجاد نشود. در این نوشتار از دیدگاه سازهانگاری و به روش تبیینی این فرضیه بررسی میشود.
آمریکا,امنیت,ایران,اسراییل,ترکیه,جمهوری آذربایجان,سازهانگاری
https://jcep.ut.ac.ir/article_60542.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60542_e309672cd1606280a8020fb4feb7a34f.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
راهبرد روسیه در بحران سوریه (2014- 2011)
309
324
FA
رضا
سیمبر
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان
rezasimbar@hotmail.com
علی اصغر
ستوده
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه گیلان
alisotoudeh1363@gmail.com
علی
اسمعیلی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه گیلان
aliesmaeli2003@yahoo.com
10.22059/jcep.2016.60544
روسیه بهعنوان یک بازیگر مهم فرامنطقهای و احیاشده در صحنۀ جهانی راهبرد متفاوتی از غرب و کشورهای عربی در قبال بحران سوریه در پیش گرفته که بر مبنای دفاع سرسختانۀ دیپلماتیک و کمکهای نظامی از رژیم اسد است. حال این پرسش اساسی و محوری مطرح میشود که چرا روسیه راهبرد متفاوتی از غرب و کشورهای عربی در قبال بحران سوریه در پیش گرفته است و چه عواملی بر بهکارگرفتن این راهبرد تأثیرگذار بودهاند؟ یافتههای این نوشتار بر این اساس است که تقابل روسیه و غرب در بحران سوریه بر سر نظم و هنجارهای جهانی است که منافع منطقهای و جهانی روسیه را در طول این بحران تحت تأثیر قرار داده است. همچنین ساختار سیاسی و درک نخبگان روسی از این بحران که تهدیدها و فشارهای نظاممند در بحران سوریه را بر سیاست خارجی روسیه تبدیل و ترجمه میکنند بهعنوان متغیرهای میانجی سبب راهبرد متفاوت روسیه از غرب در طول بحران سوریه شده است. روش پژوهش در این نوشتار توصیفی- تحلیلی بر پایۀ روش کیفی و روش گردآوری دادهها منابع کتابخانهای و اینترنتی است.
ادراک نخبگان روسی,بحران سوریه,روسیه,غرب,نظام بینالملل
https://jcep.ut.ac.ir/article_60544.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60544_9e8cb6a3428862593d8b4e96d80f4401.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
روسیه و آسیای مرکزی: زمینهسازی برای جامعه بینالملل منطقهای
325
340
FA
سید احمد
فاطمی نژاد
0000-0001-7112-1852
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
a.fatemi@um.ac.ir
محمدرضا
هاشمی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه فردوسی مشهد
hashemi2023@gmail.com
10.22059/jcep.2016.60545
<br /> با فروپاشی اتحاد شوروی، جمهوریهای آسیای مرکزی به استقلال رسیدند. بعد از استقلال این کشورها، روسیه نسبت به سرنوشت آنها توجه زیادی نداشت و این مسئله سبب شد تا سایر قدرتها درپی گسترش نفوذ خود در کشورهای آسیای مرکزی برآیند؛ اما چندی نگذشت که روسیه نگاه به شرق را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد تا با ایجاد همگرایی گستردۀ منطقهای، مانع حضور سایر قدرتها در کشورهای همجوار خود شود. پرسش اصلی این نوشتار، این است که چرا روسیه و کشورهای آسیای مرکزی ظرفیت تشکیل جامعۀ بینالملل منطقهای را دارند؟ در پاسخ میتوان این فرضیه را طرح کرد که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی با توجه به روابط تاریخی و فرهنگی (گمینشافتی) و همچنین روابط کارکردی (گزلشافتی) ظرفیت لازم را برای تشکیل جامعۀ بینالملل منطقهای دارند. همانگونه که از پرسش و فرضیه پیدا است، رهیافت نظری این نوشتار، مکتب انگلیسی روابط بینالملل بهویژه قرائت باری بوزان است. روابط تاریخی و فرهنگی در قالب سرگذشت تاریخی مشترک، مهاجرت متقابل و رواج زبان روسی و روابط کارکردی در قالب مناسبات اقتصادی و نظمسازی بررسی میشود. در این نوشتار، با استفاده از روش توصیفی و تکیه بر منابع کتابخانهای و اینترنتی، فرضیه ارزیابی میشود.
آسیای مرکزی,روسیه,جامعۀ بینالملل منطقهای,گزلشافت,گمینشافت
https://jcep.ut.ac.ir/article_60545.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60545_dcc2dd404ac84a3e217a4343a0315ddc.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
نقش مواریث مشترک فرهنگی در همگرایی ایران و جمهوری آذربایجان
341
360
FA
محمد رضا
مجیدی
دانشیار مطالعات منطقهای دانشگاه تهران
mrezamajidi@yahoo.com
حسین
صوراناری
دانشجوی دکتری مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز دانشگاه تهران
hs_8447@yahoo.com
10.22059/jcep.2016.60547
از میان جمهوریهای برآمده از فروپاشی اتحاد شوروی، جمهوری آذربایجان با توجه به همجواری جغرافیایی، هممیراثی تاریخی- فرهنگی و همسانی مذهبی فرصتی ممتاز برای پیشبرد هدفهای جمهوری اسلامی ایران و گسترش حوزۀ نفوذ آن در منطقۀ آسیای مرکزی و قفقاز است؛ اما آنچه در عرصۀ عمل روی داد، شکلگیری تدریجی رابطهای نه چندان دوستانه میان دو کشور بود که در بسیاری زمانها با غیریتسازی و امنیتیسازی متقابل همراه بوده است. در کنار عوامل گوناگون، سازههای فرهنگی بهویژه مواریث مشترک فرهنگی نیز به سهم خود در تکوین این رابطه میان دو کشور نقش پررنگی بازی کردهاند. این نوشتار تلاشی است برای بررسی این پرسش که «آیا مواریث مشترک فرهنگی بهجای واگرایی فرهنگی، میتواند میان ایران و جمهوری آذربایجان فهم متقابل را بهبود ببخشد و به همگرایی هرچه بیشتر دولت، ملت و منافع این دو کشور کمک کند؟» در پاسخ با کاربست نظریۀ «سازهانگاری فرهنگی» نشان داده خواهد شد که تمرکز بر نقش مواریث مشترک فرهنگی در ساخت اجتماعی واقعیت، میتواند به شکلگیری هویت جمعی مبتنی بر فرهنگ در رابطۀ دو کشور و به همگرایی عملکرد آنها بهعنوان یک «ما» کمک کند.
ایران,جمهوری آذربایجان,سازمان یونسکو,سازهانگاری فرهنگی,میراث مشترک فرهنگی,همگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_60547.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60547_8438bfd72eb3d404ea3050ac3f55b8fe.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
اقتصاد عاملی برای «دگرگونی منازعۀ» ترکیه و ارمنستان
361
376
FA
محمد
ملک محمدی
استادیار گروه زبان و ادبیات ارمنی- آلمانی دانشگاه اصفهان
mobina_m866@yahoo.com
افسانه
شیرانی
دانشجوی دکتری تحولات و نهادهای سیاسی انستیتوی حقوق، علوم اجتماعی و سیاسی آکادمی ملی علوم جمهوری ارمنستان
malekm_m@yahoo.com
10.22059/jcep.2016.60548
منازعۀ ترکیه و ارمنستان فراتر از موضوعهای مورد اختلاف دو کشور، منازعهای است که گسترۀ آن به سطوح منطقهای و بینالمللی گسترش یافته و در پیچیدهترکردن فرایند حل منازعۀ دو کشور تأثیر شایان توجهی داشته است. با توجه به مسائل و موضوعهای مورد اختلاف دو کشور بهنظر میرسد که منازعۀ ترکیه و ارمنستان هیچگونه راهحل سیاسی ندارد و در چارچوب هیچیک از راهکارها و رویکردهای حل منازعات بینالمللی و مدیریت بحرانها قرار نمیگیرد. در چنین شرایطی تجربۀ حل منازعات بینالمللی نشان میدهد که تغییر در رویکرد حل سیاسی منازعه و دگرگونی در هر یک از سطوح منازعه به نتایج شایان توجهی برای دو کشور منجر خواهد شد. انگیزۀ اقتصادی تنها راهبردی است که دو طرف منازعه را بهسوی تعدیل در نگرش سیاسی محض به حل منازعه پیش میبرد. اقتصاد عاملی برای «دگرگونی منازعۀ» ترکیه و ارمنستان، افزون بر منافع اقتصادی برای دو کشور به حل سیاسی منازعه نیز کمک خواهد کرد. نتیجۀ مطالعات اقتصادی که براساس نظریههای مزیت نسبی و دیگر نظریههای اقتصادی انجام شده است، بیانگر رشد اقتصادی دو طرف در شاخههای مختلف اقتصادی است.
آمریکا,ارمنستان,اقتصاد,ترکیه,دگرگونی منازعه,دیپلماسی,روسیه
https://jcep.ut.ac.ir/article_60548.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60548_96ae8df72b81e1e34f112634a0f7c407.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
راهبرد گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین
377
394
FA
مسعود
موسوی شفائی
0000-0003-3882-5203
استادیار گروه روابط بینالملل، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس
smshafaee@gmail.com
محمد تقی
بازگرد
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس
m.bazgard@modares.ac.ir
10.22059/jcep.2016.60550
<br /> پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه مدتی در سیاست خارجی دچار خلأ راهبردی شد و دورهای از انفعال در نظام بینالملل را تجربه کرد. در این زمان، روندی از سیاستگذاریهای بیثبات، ناهمگن و غیرشفاف را در سیاست خارجی این کشور شاهد بودیم. در همین دوران آمریکا نفوذ خود را در حوزۀ پیرامونی روسیه گسترش داد؛ اما با تسلط پوتین بر دستگاه حاکمۀ روسیه، سیاست خارجی این کشور دچار تحول شد. پوتین راهبرد گسترش نفوذ را سرلوحۀ سیاست خارجی خود قرارداد و خواستار احیای قدرت تاریخی روسیه در عرصۀ جهانی شد. بهنظر نگارندگان، از میان نظریههای روابط بینالملل، واقعگرایی نوکلاسیک بهدلیل توجه همزمان به متغیرهای سیستمی و سطح داخلی و تأثیر آن بر سیاست خارجی، چارچوب نظری مناسبی برای بررسی تحول راهبردی در سیاست خارجی روسیه است. هدف این نوشتار بررسی دلایل تغییر راهبردی در سیاست خارجی پوتین است. این نوشتار با روشی توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ میدهد که مهمترین عوامل گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین چیست؟ فرضیۀ اصلی این است که رشد اقتصادی بهویژه ناشی از فروش انرژی و انسجام داخلی روسیه، مهمترین عوامل تأثیرگذار بر ادراک رهبران روسیه از قدرت نسبی و ساختار نظام بینالملل به راهبرد گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین منجر شده است.
پوتین,روسیه,سیاست خارجی,نفوذ,واقعگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_60550.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60550_5ab3d575d6374db3b8b5a143a8c7eca6.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
نقش خاندان باگراتیان گرجستان در تثبیت قدرت شاه صفی (1038-1052ق)
395
410
FA
محمود
مهمان نواز
استادیار گروه تاریخ دانشگاه یاسوج
mahmoud.mehmannavaz@yahoo.com
کشواد
سیاهپور
استادیار گروه تاریخ دانشگاه یاسوج
ksiahpour@yahoo.com
10.22059/jcep.2016.60551
خاندان باگراتیان از قدیمیترین و مشروعترین خاندانهای گرجستان و مورد اعتماد صفویان بودند. در زمان سلطنت شاه صفی این اعتبار در سایۀ خدمات ارزندۀ آنها به شاه و تثبیت پادشاهی وی، افزایش چشمگیری یافت. شاه صفی به هنگام قدرتگیری درپی آن بود تا خیمۀ پادشاهی خویش را براساس پایههای جدید برپا کند و عناصر قدیمی وابسته به شاه عباس را براندازد. برای برانداختن این عناصر قدیمی هم به بازویی قدرتمند و هم به عناصری کاردان و کارآمد برای جایگزینی آنها نیاز بود. خاندان باگراتی عناصر لازم و وابسته بهخود، برای جایگزینی نخبگان قدیمی را در اختیار داشت. شاه صفی توانست با کمک و توسل به خاندان باگراتیان بر تمامی توطئههای داخلی غلبه کند. پاسخ به این پرسشها که چرا شاه صفی به خاندان باگراتیان متکی شد؟ چه عواملی سبب شد تا خاندان باگراتیان به بالاترین حد و درجۀ اعتبار نزد شاه صفی دست یابند؟ تلاشهای خاندان باگراتی برای گذران امور منجر به چه نتایجی شد؟ و این تلاشها چه تأثیری در برهمزدن توازن قدرتی که توسط شاه عباس اول میان گروههای سهگانۀ متعارض( ترک، تاجیک و قوللر) ایجاد کرده بود، داشت؟، از مهمترین دغدغههای این نوشتار است.
خاندان باگراتیان,سپهسالار,شاه صفی,شاه عباس اول,قوللرآقاسی,گرجستان
https://jcep.ut.ac.ir/article_60551.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60551_96b1b7454d6e859230601f68de6503d3.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
9
2
2016
09
22
تعامل سیاست خارجی ایران و روسیه در تقابل با محور شرقی- غربی در قفقاز جنوبی
411
430
FA
عنایت الله
یزدانی
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان
yazden2006@yahoo.com
احسان
فلاحی
0000-0001-7898-5899
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه اصفهان
eh.fallahi@gmail.com
10.22059/jcep.2016.60552
یکی از بارزترین پیامدهای فروپاشی اتحاد شوروی ایجاد خلأ قدرت در جمهوریهای نواستقلال بود. بدین سبب کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از راه اتحاد و ائتلاف با جمهوریهای قفقاز جنوبی درپی افزایش نفوذ خود در این منطقه هستند. ترکیه و اسرائیل از راه همکاری با جمهوری آذربایجان، محور شرقی- غربی را تشکیل دادهاند. این همکاری، منافع مشترک روسیه و ایران را تهدید میکند. در مقابل تهران، مسکو و ارمنستان بهصورت واکنشی، محور شمالی- جنوبی را بهوجود آوردهاند؛ اما تعامل تهران و مسکو بهعنوان بازیگران اصلی این اتحاد چندان پایدار بهنظر نمیرسد. بدین سبب نوشتار پیشرو درپی پاسخ به این پرسشها است که «ماهیت همکاری ایران و مسکو در قفقاز جنوبی چیست؟ دامنۀ تعامل سیاست خارجی ایران و روسیه، باهدف مقابله با محور شرقی- غربی در چه سطحی است؟» «با گذشت بیش از دو دهه از فروپاشی اتحاد شوروی، همکاری تهران و مسکو در قفقاز جنوبی به سطح راهبردی نرسیده است. تعاملات منطقهای این دو کشور ماهیتی تدافعی و کارکردی تاکتیکی دارد». این فرضیه با کاربست موضوع اتحاد و ائتلاف در نظریۀ واقعگرایی بررسی خواهد شد.
اتحاد و ائتلاف,تاکتیک,راهبرد,سیاست خارجی,قفقاز جنوبی,واقعگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_60552.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_60552_78280efeb017f4d65aac441fb5148dd0.pdf