دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
سه دورۀ تولید و بازتولید سیاست در نظام اجتماعی ارامنۀ قفقاز (430-303/ 1220-430/ 1501-1220)
239
254
FA
سید هاشم
آقاجری
استادیار تاریخ، دانشگاه تربیت مدرس
h_aghajari@yahoo.com
سید علی
مزینانی
دکتری تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه تربیت مدرس
a.mazinani@modares.ac.ir
10.22059/jcep.2018.202403.449633
در طول قرنهای 3 تا 15، ارمنستان قفقاز مدام تحت هجوم ملتها و اقوام مختلف قرار داشت؛ از قرن چهارم تا هفتم عرصۀ رقابت ساسانیان و رومیها/بیزانسیها بود. سپس در طول قرنهای 7 تا 11 محل منازعۀ خلافت اسلامی و امپراتوری بیزانس قرار گرفت. بعد برای دو قرن جولانگاه ترکان و بیزانسیها شد و سرانجام در طول قرنهای 13 تا 15 نیز به میدان تاخت و تاز مغولان و ترکمانان تبدیل شد. پرسش اصلی اینجا است که سیاستورزی این قومیت کوچک، که در مقایسه با تمام ملتهای مهاجم منابع تخصیصی و اقتداری محدودی داشته است را در آن موقعیت جغرافیایی و برهۀ زمانی چگونه باید فهم کرد. اتکا بر نظریۀ ساختیابی و جامعهشناسی تاریخی مکمل آن نشان میدهد که باید پاسخ را در انتشار هرچه بیشتر سیاستورزی در زمان- مکان دید. سیر تاریخی سیاستورزی ارامنه، نشانگر حرکتی تاریخی و غیرتکاملی از سوی اتکا بر منابع تخصیصی محدود در زمان- مکان (دژنشینی، مالکیت ارضی، نیروی مسلح) بهسمت منابع اقتداری (قانونگذاری، امر قدسی، میانجیگری، ترجمه، تفسیر و بایگانی، بیعت و بیعتنکردن، بیگانگان) و گونۀ نوینی از منابع تخصیصی (وقف، پول، تجارت) است که ویژگی هر دو گستردگی بیپایانی در زمان- مکان است. این نوشتار، تحول مورد نظر را در قالب سه مقطع تاریخی به تصویر میکشد؛ سالهای 330 تا 420، سالهای سیاست مبتنی بر منابع تخصیصی، سالهای 420 تا 1220 دوران تکوین سیاست مبتنی بر منابع تخصیصی کناررفتن گونۀ کهن سیاست، 1220 تا 1501 دوران تثبیت سیاستورزی مبتنی بر منابع تخصیصی.
ارمنستان,ساختیابی,سیاست,قفقاز,منابع اقتداری,منابع تخصیصی
https://jcep.ut.ac.ir/article_65256.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65256_199ec6eb729e902bc1efe71a2f372c77.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
تبیین ژئواکونومیک نظم منطقهای خاورمیانه و آسیای مرکزی در سیستم جهانی
255
270
FA
داوود
آقایی
0000-0002-5383-0804
استاد گروه مطالعات منطقهای، دانشگاه تهران
sdaghaee@ut.ac.ir
ابراهیم
طاهری
استادیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه یزد
etaheri@yazd.ac.ir
10.22059/jcep.2018.123033.449579
نظم منطقهای را میتوان سازماندهی الگوهای رفتاری میان واحدها و کنشگران موجود در یک منطقه تعریف کرد که در نتیجۀ آن هدفهای سامانۀ منطقهای محقق شود. برخلاف نظم قدیمی که در آن ویژگیهای ژئوپلیتیک نقش اصلی را دارد؛ نظم جدید حالت چندبعدی دارد. در واقع با افزایش سطح ارتباطات میان کنشگران در سیستم بینالملل نوع جدیدی از نظم بر مبنای اشتراکهای فرهنگی، سیاسی- امنیتی و اقتصادی شکل گرفته است که برخلاف نوع قدیمی نظم در سیستم بینالملل حالت جغرافیایی صرف نداشته و ارتباطات و اشتراکها در آن نقش اصلی را ایفا میکنند. در نظم جدید، مناطق بهعنوان حلقههایی در نظر گرفته میشوند که گرههایی آنها را به یکدیگر وصل میکند. پرسش نوشتار این است که با تمرکز بر منطقۀ خاورمیانه و آسیای مرکزی این نوع از نظم چه ویژگیهایی دارد؟ نتایج نشان میدهد که در قالب برداشت جدید از نظم، منطقۀ خاورمیانه و آسیای مرکزی دیگر مناطقی جدا از هم نیستند؛ بلکه در قالب یک منطقه تصور میشوند که ویژگیهای مشترک اقتصادی دارند همچون تولیدکنندۀ مواد خام در نظام بینالملل، حاشیهایشدن در نظم اقتصادی بینالمللی، شکننده و آسیبپذیربودن در پیوندهای راهبردی خود با مناطق مرکزی، وابستگی سیاسی - نظامی به مناطق مرکزی و قرارگیری تحت سیاستهای کنترلی نظام مرکزی. هدف این نوشتار تبیین ویژگیهای ژئواکونومیک نظم پیوندی خاورمیانه و آسیای مرکزی است. روش نوشتار نیز روش توصیفی- تحلیلی خواهد بود.
آسیای مرکزی,ایران,پیوند شبکهای,ترکیه,خاورمیانه,ژئواکونومیک,سیاست کنترلی,نظم پیوندی
https://jcep.ut.ac.ir/article_65257.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65257_dbba4f10c8b630b837700c80534eae84.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
راهبرد سیاسی- نظامی ایالات متحدۀ آمریکا در آسیای مرکزی پس از 11 سپتامبر؛ هدفها و چالشها
271
288
FA
محمدجعفر
جوادی ارجمند
0000-0001-5671-1723
دانشیار علوم سیاسی، دانشگاه تهران
mjjavad@ut.ac.ir
صالح
سلاورزیزاده
0000-0003-1537-9335
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه اصفهان
ssalavarzi@yahoo.com
10.22059/jcep.2018.132606.449602
مقالۀ پیش رو بهدنبال پاسخدادن به این پرسش است که سیاست و راهبرد کلان و هدفهای آمریکا از حضور نظامی در منطقۀ آسیای مرکزی پس از 11 سپتامبر چیست و این راهبرد و هدفها در منطقه با چه موانع و چالشهایی روبهرو است؟ در پاسخ میتوان گفت که منطقۀ آسیای مرکزی برای آمریکا اهمیت بالای ژئوپلیتیکی دارد؛ به این شکل که استقرار آمریکا در آسیای مرکزی میتواند ضمن مبارزه مستقیم با تروریسم و استفاده از منابع انرژی منطقه، از یکسو به گسترش نفوذ این کشور و از سوی دیگر به کنترل و مقابله با نفوذ رقبای سنتیاش همچون روسیه و چین منجر شود. البته میزان موفقیت این راهبردها و هدفها به چگونگی مواجهۀ آمریکا با چالشهایی همچون وضعیت جغرافیایی منطقه، افراطیگری اسلامی و تروریسم و رقبای منطقهای همچون روسیه و چین بستگی دارد. راهبرد اصلی و همیشگی آمریکا حضور در مناطق راهبردی جهان و جلوگیری از سلطۀ قدرتهای رقیب این کشور چون روسیه و چین بوده است. در ارتباط با منطقۀ آسیای مرکزی حضور آمریکا در دورۀ بوش و اوباما بررسی شده است. راهبرد کلان هر دو رئیس جمهور در راستای همان هدف همیشگی ایالات متحده یعنی حضور در مناطق با اهمیت بوده است؛ اما تاکتیکها با توجه به مقتضیات زمانی تفاوت داشته است. در دورۀ بوش و بعد از رخداد یازده سپتامبر بهعلت وجود تهدیدهای مستقیم علیه آمریکا، ابزار و تاکتیک از نوع سخت و حضور نظامی بوده است؛ اما در دورۀ اوباما بهدلیل برطرفشدن نسبی تهدیدها، تاکتیکها به حضور نرم و استفاده از قدرت هوشمند تغییر یافتهاند.
آسیای مرکزی,افراطیگری,آمریکا,پایگاه نظامی,تروریسم
https://jcep.ut.ac.ir/article_65258.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65258_fbe9416472d595657ac65c9895ae7118.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
پیوندهای بینالمللی از راه تجارت بر محور معاوضۀ نفت
289
306
FA
فتح الله
رحیمی
استادیار حقوق، دانشگاه آزاد تهران شمال
rahimif_law@yahoo.com
راضیه
رسکتی
دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق تجارت، دانشگاه آزاد تهران شمال
rahimif_law@yahoo.cim
10.22059/jcep.2018.203008.449636
دهۀ 1990 آغاز صادرات نفت برای توسعۀ اقتصادی کشورهای نواستقلال در آسیای مرکزی است که بهعلت دسترسینداشتن به آبراههای آزاد بینالمللی و صرفۀ اقتصادی نداشتن صادرات نفت خام با هواپیما و یا حملونقل آن از راههای زمینی از نظر به صرفهبودن مسیر انتقال نفت از ایران به جهت ارتباط دریایی از راه دریای عمان و خلیج فارس با اقیانوسها، به معاوضۀ نفت متوسل شدهاند. شروع آزمایشی این عملیات نفتی در ایران، از سال 1996 بوده است و با استمرار بهعنوان یک قرارداد نفتی، نقش مؤثری در روابط اقتصادی بین ایران و کشورهای آسیای مرکزی ایفا کرده است؛ ولی توقف معاوضه در سال 2010 از سوی ایران و همچنین تناسبنداشتن سطح تولید نفت خام کشورهای آسیای مرکزی به نسبت ظرفیت بالای انتقال آن به بازارهای مصرف و کاهش قیمت جهانی آن و در مقابل افزایش ظرفیت تولید گاز، بر روند رو به رشد روابط اقتصادی از معاوضه، تأثیر منفی گذاشته است. به هرحال معاوضه یک ابزار تجارت متقابل برای تعویض کالا است و در عملیات نفتی نیز مورد استفاده قرار گرفته است و موجب صرفهجویی در هزینۀ انتقال نفت و فرآورده در داخل کشور و کاهش هزینههای حملونقل و رفتوآمد جادهای و ریلی میشود. با واردات نفت یا فرآوردۀ نفتی تولیدی کشورهای حاشیۀ دریای خزر در یکی از نقاط مرزی ایران و مصرف آن در داخل و در قبال آن صدور نفت یا فرآورده با همان مشخصات از مرز خروجی دیگر در شرایط غیر تحریمی تجارت نفت ایران، سبب گسترش روابط تجاری و تقویت مناسبات اقتصادی و سیاسی و ارتقاء امنیت ملی این کشورها میشود.
پالایشگاه,پایانۀ نفتی,تجارت,حملونقل,خط لوله,درآمد,معاوضه
https://jcep.ut.ac.ir/article_65259.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65259_6b3fbb8be161819d07c89332f5d91eae.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
بازشناسی خود و دیگری در جریانهای فکری و بنیادهای سیاست خارجی روسیه
307
324
FA
احمد
رشیدی
دانشیار علوم سیاسی دانشگاه مازندران
a.rashidi@umz.ac.ir
10.22059/jcep.2018.134120.449608
این نوشتار بهدنبال تحلیل و شناخت جایگاه «دیگری» در اندیشههای متفکران روس است. برای قرنها روسیه با اروپا، آسیا و خاورمیانه در تعامل شدید بودند و در ارتباط با این غیریتهای گوناگون متفکران روس نظریهها و گفتمانهای مختلفی را توسعه بخشیدهاند. مطالعۀ این مباحث، ما را در شناخت مشکلات معرفتشناختی نظریههای مسلط، بهویژه مکتب نوسازی، در مطالعات علوم سیاسی و ناکارآمدی آنها در تبیین مسئلۀ تفاوت یا دیالکتیک خود و دیگری کمک میکند. برای تبیین تداوم و تغییر در عرصۀ اندیشههای روسی، نمونههای تجربی از جریانهای فکری روس در دورههای مختلف امپراتوری و پس از فروپاشی اتحاد شوروی شامل جریانهای غربگرایی، اسلاوگرایی، شرقگرایی، اوراسیاگرایی و یورو- شرقگرایی بهعنوان موارد مطالعاتی انتخابشده و در این فرایند نوع نگاه آنها به دیگری مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است. اگرچه موجودیتهای تمدنی شرق و غرب همواره چالش مهمی برای متفکران روس بوده است؛ اما بعضی از آنها در این میان از چشماندازی متفاوت راههایی را برای مفهومبندی و نظریهپردازی در مورد این دو موجودیت فرهنگی در کالبد منحصربهفرد اندیشه روسی پیدا کردهاند. یافتههای نوشتار نشان میدهد جریان اندیشههای روس بهتدریج از ذاتگرایی فاصله گرفتهاند و در این فرایند به سمت شناسایی و پذیرش دیگری بهعنوان طرف گفتوگو حرکت کردهاند. شرق کمابیش به این آمادگی پاسخ مثبت داده و بر این اساس گفتوگوها و همکاریهای سازندهای در قالب اتحادیهها و توافقنامههای دو یا چندجانبه شکلگرفته است. از سوی دیگر، غرب آمادگی متقابلی برای گفتوگو با روسیه نشان نداده است. از آنجا که براساس چارچوب نظری نوشتار هویت تحت تأثیر دیگران همواره بازتعریف میشود؛ بنابراین نگرش منفی غرب به روسیه میتواند تلقی روسیه از دیگری غربی را دگرگون کند و در فرایند گفتوگوهای آنها اخلال ایجاد کند.
اسلاوگرایی,اوراسیاگرایی,شرقگرایی,کنش متقابل نمادین,هویت روس,ارو- شرقگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_65260.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65260_fcfc04790b0252d754c79222b1588b50.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
مسئولیت بینالمللی کیفری برای جنایتهای ارتکابی در خوجالی
325
340
FA
حسین
فخر
دانشیار حقوق، دانشگاه تبریز
hossein.fakhr1365@gmail.com
سالار
صادقی
دانشجوی دکتری تخصصی حقوق کیفری و جرمشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی تبریز
salar.n1371@gmail.com
10.22059/jcep.2018.139890.449622
رویدادهای قرهباغ در سال 1988 همراه با تلاشهای مستمر ارمنستان برای ساختن یک حکومت، به تخریب شهرها، روستاها و قتل و آوارگی صدها نفر از آذربایجانیها از سرزمین مادری خود منجر شد. در 25 و 26 فوریۀ 1992 بهدنبال بمباران توپخانۀ خوجالی، این شهر بهدست نیروهای ارمنی تسخیر شد و ارمنستان در قرهباغ یک عملیات جنگی آغاز کرد. پرسش اصلی این است که با توجه به حقایق ثبتشده، نابودی عمدی کسانی که در سال 1992 در شهر خوجالی زندگی میکنند، آیا بهدلیل ملیت و قومیتشان انجام گرفت؟ و آیا میتوان بنابر قوانین بینالمللی، این رویداد را یک نسلکشی نامید؟ اگر چنین باشد، آیا دادگاهی برای محاکمۀ مرتکبان این جنایت صلاحیت دارد؟ و نیز مسئولیت دولت مهاجم در این مورد چگونه خواهد بود؟ این قتلعام از جمله جنایتهای بینالمللی است که تاکنون دادگاهی برای رسیدگی به آن تشکیل نشده است. در این نوشتار تلاش شده است که رویداد خوجالی از منظر حقوق بینالمللی کیفری بهعنوان یکی از جنایتهای بینالمللی که سازمانهای مختلف بینالمللی و کشورهای متعددی آن را محکوم کردهاند، بررسی شود تا ابعاد قانونی و حقوقی این رویداد روشن شود. بدین ترتیب، پس از شرح رویدادها و واکنش کشورها و سازمانها به آن، توصیف حقوقی این رویداد بهمثابۀ جرمی بینالمللی با توجه به اسناد و قوانین بینالمللی صورت میگیرد تا مجازاتهای قابل اجرا و مسئولیت بینالمللی دولت ارمنستان مشخص شود.
جنایت بینالمللی,حقوق بینالمللی کیفری,خوجالی,قرهباغ,مسئولیت بینالمللی
https://jcep.ut.ac.ir/article_65261.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65261_816d442923e733a9320a7151b395240a.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
سیاست خاورمیانه ای روسیه از 2015-2011 (با تأکید بر کشورهای عربی)
341
358
FA
داوود
کیانی
دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
kiany74@yahoo.com
زهره
خانمحمدی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز
khanmohammadi66@yahoo.com
10.22059/jcep.2018.204648.449644
تحولات منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا از سال 2011 (وقوع انقلابهای عربی) تا سال 2015 (اوج بحران در سوریه) فصل جدیدی از سیاست خاورمیانهای بازیگران فرامنطقهای از جمله روسیه را رقم زد. پیوندهای دیرینۀ مسکو با منطقه و تمایل آن به ایفای نقش بیشتر در معادلات بینالمللی سبب شد تا سیاست جدیدی در راستای تحقق منافع کرملین بهکار گرفته شود. حضور غیرفعال در تونس و مصر به همراهی روسیه با غرب در صحنۀ لیبی منجر شد که هرچند غافلگیری مسکو را بهدنبال داشت؛ اما ادامۀ این روندها بهسمت خاورمیانه، موجب نگرانی این کشور از جهتگیریهای آتی و تسری آن به محیط امنیتی روسیه در جمهوریهای اتحاد شوروی شد. این مسئله زمینۀ ایفای نقش هرچه فعالتر مسکو در منطقه را ایجاد کرد. در حالیکه پیش از وقوع انقلابهای عربی، کارگزاران روس با حفظ فاصلۀ مناسب بر تأمین و حفظ منافع خویش در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا تلاش میکردند و علاقهای برای مداخله در امور بازیگران منطقه از خود بروز نمیدادند. در این نوشتار تلاش بر این است تا با بهرهگیری از روش توصیفی – تحلیلی و بر مبنای نظریۀ «واقعگرایی تهاجمی» به تبیین اهمیت حضور روسیه در صحنۀ خاورمیانه بهویژه پس از خیزشهای مردمی پرداخته شود. شایان توجه اینکه در این راستا یافتهها حاکی از آن است که سیاست روسیه بر مبنای جلوگیری از تسری خیزشها به منطقۀ اوراسیا و نیز ایفای نقش بیشتر در معادلات بینالمللی بهدنبال خلأ ناشی از حضور ایالات متحده در منطقه است.
انقلابهای عربی,اوکراین,سوریه,خاورمیانه,روسیه,واقعگرایی تهاجمی
https://jcep.ut.ac.ir/article_65262.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65262_d503b13c196a59f80907df27617bd931.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
مدیریت بحران فدراسیون روسیه در مسئلۀ اوکراین
359
376
FA
محمدرضا
مجیدی
دانشیار مطالعات منطقهای، دانشگاه تهران
mrezamajidi@yahoo.com
محمدجواد
فتحی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی
<f.mjavad@yahoo.com
محمدتقی
جهانبخش
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبائی
djahanbakhsh@chmail.ir
10.22059/jcep.2018.207918.449648
روسیه در دورۀ پساشوروی تلاش کرده است تا منطقۀ حائل خود با جهان بیرون را با عنوان خارج نزدیک مفهومسازی کند. در میان کشورهای این منطقه اوکراین بهدلیل نزدیکیهای تاریخی و فرهنگی فراوان، جایگاه ویژهای دارد. از اینرو، مسائل امنیتی و سیاسی این حوزه برای فدراسیون روسیه اهمیت دارد. اوکراین از سال 2013 با بحرانی فرسایشی روبهرو شده و این مهم بهصورت خودکار و بیدرنگ واکنش سخت روسیه برای مدیریت بحران را در پی داشته است. نوشتار پیش رو در پی پاسخ به این پرسش است که روسیه چگونه و با استفاده از چه فنون و ابزارهایی به مدیریت بحران اوکراین اقدام کرده است؟ پاسخ این پرسش این است که منطق رهیافت روسی در مدیریت بحرانهای بینالمللی حکایت از آن دارد که وقوع بحران در خارج نزدیک معمولاً واکنش سخت و نظامی روسیه را در پی داشته است. یافتهها نشان میدهند که با توجه و اهمیت وضعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئوکالچر اوکراین، روسیه با بهرهگیری از مجموعه اهرمهای سختافزاری همچون تهاجم نظامی به شبه جزیرۀ کریمه، فرستادن یگانهای ارتش به شرق اوکراین، تحویل محمولههای تسلیحاتی فوق سنگین نظامی به مخالفان اوکراینی و اهرمهای تکمیلی نرمافزاری مانند برگزاری نشستهای سیاسی ـ دیپلماتیک ژنو و مینسک یک و دو، تحریم انرژی رقبای اروپایی و تلاشهای تبلیغی و رسانهها، بحران اوکراین را مدیریت کرده است.
اوکراین,خارج نزدیک,رویکرد تهاجمی,فدراسیون روسیه,مدیریت بحران
https://jcep.ut.ac.ir/article_65263.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65263_e42be10209da07bfc840e0dd785e0676.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
توزیع فضایی پایگاههای نظامی آمریکا در آسیای مرکزی و خاورمیانه
377
394
FA
علی
محمدپور
استادیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه مالک اشتر
mohamadpor1976@yahoo.com
محمدامین
عطار
دانشآموخته دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه محقق اردبیلی
mohammadamin.attar66@gmail.com
10.22059/jcep.2018.131409.449597
سقوط اتحاد شوروی بهعنوان یکی از دو ابرقدرت بزرگ جهان سبب شد تا با خروج رقیب اصلی ایالاتمتحده از صحنۀ رقابت، تعادل ژئوپلیتیکی جهان بهم بخورد و فرصتی برای ایالاتمتحده فراهم شود تا نظم نوین مورد نظر خود در جهان را شکل دهد. در نتیجۀ این وضعیت، بسیاری از نظریهپردازان، این مرحله را ورود به عصر شکلگیری نظام تکقطبی در نظام بینالملل نامیدند. مقامات کاخ سفید بر این باورند که ایالاتمتحده بهدلیل داشتن ارزشها و هنجارهای جهانشمول، تنها قدرتی است که شایستگی رهبری جهان را دارد و میبایست از عدالت و آزادی در جهان دفاع کند. تحقق رؤیای هژمونی آمریکا نیازمند تأمین شرایط آن بود که بیش از هر منطقهای از جهان در خاورمیانه متمرکز شده بود. از مجموع پایگاههای نظامی آمریکا، واشنگتن در منطقۀ آسیای مرکزی و خاورمیانه بیش از 50 پایگاه نظامی دارد. بنابراین شناخت پایگاههای نظامی آمریکا در این مناطق با توجه به تهدیدهای روزافزون این کشور اهمیت دارد و استفاده از آمار فضایی میتواند در شناخت بهتر این پایگاهها به ما کمک کند. هدف این نوشتار، فهم الگوی توزیع فضایی پایگاههای نظامی آمریکا در مناطق ذکرشده با استفاده از ابزار تحلیل دادههای مکانی مورد کاوش در نرمافزار آرکجیآیاس است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که پایگاههای دارای فاصلۀ کمتر از 620 کیلومتر تا مرزهای ایران، بیشتر با هدف پوششدهی و کنترل مستقیم بر قلمرو حاکمیت ایران ایجادشدهاند و در مقابل پایگاههای دارای فاصلۀ بیشتر از 620 کیلومتر از مرزهای ایران، بیشتر با هدف عملیات پشتیبانی و سایر هدفهای آمریکا در منطقه ایجاد شدهاند.<br />
آسیای مرکزی,پایگاههای نظامی آمریکا,تحلیل دادههای مکانی مورد کاوش,جیآیاس,خاورمیانه
https://jcep.ut.ac.ir/article_65264.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65264_f5d2a472ef035957fa8d84d5d8b7ed89.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
عملیات جاسوسی اتحاد شوروی در ایران در دورۀ رضاشاه براساس زندگی و خاطرات ژرژ آقابکف در سالهای 1305 ـ 1307
395
413
FA
الهام
ملک زاده
استادیار تاریخ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران
malekzadeh.elham092@gmail.com
علی
اللهجانی
کارشناس ارشد تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری
10.22059/jcep.2018.200757.449631
در پاییز سال 1309 خورشیدی، پلیس ایران شبکهای بزرگ از جاسوسان اتحاد شوروی را در ایران کشف کرد. این شبکۀ جاسوسی آنچنان گسترده بود که هیئت حاکمۀ ایران را حیرتزده کرد. بیشتر اعضای این شبکه کارمندان وزارتخانههای ایران، مانند وزارت پست، خارجه، جنگ و دیگر ادارههای دولتی بودند. حتی افراد سرشناسی چون تیمورتاش در معرض اتهام عضویت در این شبکه قرار گرفتند. کشف این تشکیلات برای روابط دو کشور ضربۀ بزرگی بود. حکومت ایران این رفتار را خصمانه تلقی کرد و تا پایان دورۀ رضاشاه، همواره با سوءظن به همسایۀ شمالی خود مینگریست. بازیگردان اصلی این تشکیلات، «آقابکف» از اهالی ترکستان اتحاد شوروی بود که پیش از این در آسیای مرکزی، مأموریت مهم مبارزه با باسماچیان را بر عهده داشت و سرانجام توانست با ازمیانبرداشتن انورپاشا به مبارزات آنها خاتمه دهد. آقابکف در ازای این موفقیت، ترفیع درجه گرفت و به افغانستان فرستاده شد. نتیجۀ این نوشتار نشان میدهد که هدف اصلی اتحاد شوروی از جاسوسی در ایران، ضربهزدن به منافع بریتانیا در ایران، عراق و هندوستان بود. اما پیامدهای افشاگری اقدامات جاسوسی اتحاد شوروی برای دولت و دولتمردان ایران و حکومت اتحاد شوروی گران تمام شد. این نوشتار با استفاده از روش پژوهشهای تاریخی و شیوۀ تبیینی- تحلیل اسنادی، برآن است تا به بررسی و تحلیل روند حضور آقابکف در ایران، عملیات جاسوسی وی، کشف شبکۀ جاسوسی اتحاد شوروی در ایران و تأثیر آن بر تاریخ روابط دو کشور بپردازد.
آسیای مرکزی,افغانستان,آقابکف,انور پاشا,باسماچیان,تیمورتاش,جاسوسی,رضا شاه,اتحاد شوروی
https://jcep.ut.ac.ir/article_65265.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65265_efe0233f70caeef896a161fd7979896f.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
تقابل ایران و اسرائیل و تأثیر آن بر گسترش روابط سیاسی- امنیتی اسرائیل و جمهوری آذربایجان
415
431
FA
مجیدرضا
مومنی
استادیار روابط بینالملل، دانشگاه علامۀ طباطبایی
mrezam1003@yahoo.com
امید
رحیمی
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، دانشگاه علامۀ طباطبایی
omid.rahimi69@gmail.com
10.22059/jcep.2018.210209.449655
با وقوع انقلاب اسلامی شاهد تحولاتی شگرف در سیاست خارجی ایران و بهویژه در مورد اسرائیل بودهایم؛ بهگونهای که روابط ایران با اسرائیل از یک اتحاد راهبردی به یکباره به تخاصم و ضدیت با موجودیت آن تبدیل شد. این تحول در چارچوب پارادایمهای مادی قابل توضیح نبوده است. شاید سازهانگاری با تکیه بر مفهوم هویت، توانایی قابلیت توضیح و تبیین بیشتری در این مورد داشته باشد. با نگرشی سازهانگارانه در مییابیم که گسترش این تضاد هویتی پس از سه دهه سبب ورود بازیگران جدید در این تقابل شده که جمهوری آذربایجان یکی از مهمترین این بازیگران است. این کشور بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی ویژه در نزدیکی به ایران، و ظرفیتهای بالقوهای همچون قومگرایی و ساختار سیاسی غیردینی، مدنظر سیاستمداران اسرائیل قرار گرفته است. در مورد عوامل نزدیکی اسرائیل به جمهوری آذربایجان دیدگاههای گوناگونی وجود دارد؛ اما این نوشتار به این پرسش اساسی میپردازد که تضاد هویتی و منفعتی ایران و اسرائیل به چه شکل در گسترش روابط سیاسی- امنیتی اسرائیل و جمهوری آذربایجان تأثیر داشته است؟ در پاسخ به این پرسش بیان میشود که با وجود مؤلفههای هویتی مشترک بین ایران و جمهوری آذربایجان، برخی چالشهای پیش رو از جمله بحران قرهباغ، سیاستهای قومگرایانۀ باکو و سیاستهای مذهبی ایران که به سردی روابط دو کشور منجر شده است، سبب شده تا تقابل ایران و اسرائیل بهعنوان عاملی مهم و تأثیرگذار، گسترش روابط سیاسی- امنیتی جمهوری آذربایجان و اسرائیل را موجب شود که هدف اسرائیل از آن مقابله با ایران است.
اسرائیل,ایران,تقابل,جمهوری آذربایجان,هویت
https://jcep.ut.ac.ir/article_65266.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65266_3c10c64c01f86cf54d70f8c817a1ac3e.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
دیپلماسی فرهنگی ایران در آسیای مرکزی و قفقاز؛ فرصتها و چالشها
433
448
FA
سیدحسن
میرفخرائی
دانشیار روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبائی
for501520@gmail.com
مجید
فیروزمندی بندپی
دانشآموخته کارشناسی ارشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، دانشگاه علامه طباطبائی
majidfirozmandy@gmail.com
10.22059/jcep.2018.207347.449647
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشورهای منطقۀ آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بهعنوان همسایگان شمالی جمهوری اسلامی ایران، زمینه برای برقراری روابط ایران با این کشورهای تازه تأسیس فراهم شد. کشورهای این منطقه نسبت به سایر مناطق پیرامونی ایران از نظر تاریخی، تمدنی، قومیتی و فرهنگی با ایران نزدیکی بسیاری دارند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نگاه ایران به مناطق همجوار براساس مسائل فرهنگی است. ایران با استفاده از ابزار دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی خود تلاش میکند تا نفوذ خود در کشورهای منطقه را افزایش دهد. جمهوری اسلامی ایران در برقراری تعادل بین عوامل سختافزاری و نرمافزاری در سیاست خارجی خود هنوز نتوانسته است به سطح بالایی که بر اساس ظرفیتهای موجود میتواند داشته باشد، دست یابد. دیپلماسی فرهنگی بهدلیل ویژگی غیرمستقیم و پوشیدهای که در هدفهای آن وجود دارد، نسبت به دیپلماسی رسمی و آشکار بر جامعۀ هدف تأثیرگذاری بیشتری دارد. در این نوشتار براساس مفهوم دیپلماسی فرهنگی بهدنبال بررسی فرصتها و چالشهای جمهوری اسلامی ایران با کشورهای منطقۀ آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی هستیم. پرسش ما این است که چالشها و فرصتهای دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در منطقۀ آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی چیست؟ این فرضیه در پاسخ به این پرسش مطرح میشود: «دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در منطقۀ آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی در حوزههای مذهبی، زبانی و تمدنی دارای فرصت و در حوزۀ ایدئولوژیک و دخالتهای خارجی با چالش روبهرو است.
ایدئولوژی,تمدن,دیپلماسی فرهنگی,سیاست خارجی,قدرتهای مداخلهگر,قومیت
https://jcep.ut.ac.ir/article_65267.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65267_0115a455314f05fd8d643805416bdcea.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
امکانسنجی همگرایی ایران با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان در قرن بیست ویکم و ارائۀ الگویی راهبردی با رویکرد صلح پایدار
449
466
FA
شهریار
نصرتی
دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
shahryar.nosrati@yahoo.com
محمد
اخباری
0000-0002-9258-2831
دانشیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
dr.m.akhbari@gmail.com
رحیم
سرور
استاد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
sarvarh83@gmail.com
10.22059/jcep.2018.137539.449618
در قرن بیستویکم، یکی از ملزومات ورود کشورها به جریان جهانیشدن و برقراری صلح پایدار منطقهای و جهانی، همگرایی است. با توجه به برخی موانع موجود در رابطه با همگرایی ایران با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز از جمله جمهوری آذربایجان و ترکمنستان، لزوم امکانسنجی و طراحی راهبردهای مناسب برای ایجاد زمینههای همگرایی، ضروری بهنظر میرسد. بنابراین، این نوشتار، با روش ترکیبی (توصیفی- تحلیلی و پیمایشی) و روش حل مسائل از نوع تصمیمگیری چندمعیاره در پی پاسخ به این پرسش است که با توجه به شرایط منطقهای و بینالمللی در قرن بیستویکم، مناسبترین راهبردها بر حسب اولویت برای افزایش نقش ایران در ایجاد همگرایی با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان کدامند؟ در این راستا با بهرهگیری از مطالعات کتابخانهای و میدانی و استفاده از روش سوات، 4 نقطۀ قوت، 4 نقطۀ ضعف، 5 فرصت و 3 تهدید در مورد همگرایی ایران با جمهوری آذربایجان و ترکمنستان شناسایی و 8 راهبرد کاربردی تدوین شده است و سرانجام، این راهبردها با استفاده از روش امسیدیام بهوسیلۀ پرسشنامه و مصاحبه، اولویتبندی شدند. نتایج بهدستآمده از پرسشنامۀ مقایسههای زوجی نشان میدهد که راهبرد «ایجاد پیوندهای ژئواکونومیک» در رتبۀ اول و راهبردهای دیگر در رتبههای بعدی قرار گرفتند.
راهبرد,امسیدیام,ایران,سوات,همگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_65268.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65268_68215d48a436122f0cfac1f3198603fb.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
10
2
2017
09
23
نقش قزاقستان در گسترش روابط ایران و چین در آسیای مرکزی
467
484
FA
سعید
وثوقی
استادیار گروه روابط بینالملل، دانشگاه اصفهان
svosoughi174@gmail.com
عسگر
صفری
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه گیلان
khiyav2013@gmail.com
10.22059/jcep.2018.209451.449654
در یک دهۀ گذشته آسیای مرکزی بیشتر مورد توجه قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای بوده است. منافع و اقدامات این بازیگران بینالمللی به شکلگیری فضای رقابتی در منطقه منجر شده است که از آن با عنوان بازی بزرگ جدید یاد میشود. این فضای رقابتی ناشی از عملکرد پویاییهای درونی و بیرونی منطقۀ آسیای مرکزی است. قزاقستان از کشورهایی است که توانسته از راه بهکارگیری نگرشی متعادل منافع زیادی را از این فضای رقابتی بهدست آورد. با توجه به اهمیت قزاقستان در آسیای مرکزی، نقشآفرینی بیشتر سایر بازیگران مستلزم همکاری با این کشور است. هدف این نوشتار واکاوی مهمترین ویژگیهای سیاست خارجی قزاقستان و بسترهایی است که این سیاست خارجی میتواند برای همکاری بیشتر دو کشور ایران و چین در آسیای مرکزی فراهم کند. پرسش نوشتار این است که ویژگیهای اصلی سیاست خارجی قزاقستان چیست؟ و این ویژگیها در چه زمینههایی میتواند بر گسترش روابط ایران و چین در آسیای مرکزی تأثیر داشته باشد؟ یافتههای نوشتار نشان میدهد که سه ویژگی، واقعگرایی، غیر ایدئولوژیکبودن و اولویت فعالیتهای اقتصادی مهمترین شاخص سیاست خارجی این کشور از زمان استقلال در منطقۀ آسیای مرکزی بوده است. سه ویژگی که بنابر با اولویتهای سیاست خارجی ایران و چین در آسیای مرکزی است. با توجه به این موضوع، امنیت، منابع انرژی و حملونقل سه مؤلفهای است که قزاقستان میتواند بسترساز همکاری ایران با چین در آسیای مرکزی باشد. روش نوشتار توصیفی – تحلیلی است.
آسیای مرکزی,ایران,چین,روابط اقتصادی,سیاست خارجی چندبرداری,قزاقستان
https://jcep.ut.ac.ir/article_65269.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_65269_b64c27db1f5405837b3b7a861a5eb0a0.pdf