دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
تحلیل زمینههای سیاسی و اجتماعی حضور داعش در آسیای مرکزی (از تهدید نفوذ تا واقعیت حضور)
1
21
FA
مسعود
اخوان کاظمی
0000-0003-4129-9689
دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل، دانشگاه رازی
mak392@yahoo.com
سید شمس الدین
صادقی
دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل، دانشگاه رازی
sh.sadeghi1971@gmail.com
کامران
لطفی
دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی، دانشگاه رازی
klotfei@yahoo.com
10.22059/jcep.2018.137298.449615
هرچند کشورهای سوریه و عراق جولانگاه اصلی داعش بهعنوان یک گروه بنیادگرای تروریستی بودند؛ اما اعضای این گروه، شهروندان کشورهای مختلف هستند. در واقع، داعش از مناطق مختلف جهان یارگیری میکند. یکی از این مناطق آسیای مرکزی است که از پنج کشور قرقیزستان، ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان تشکیل شده است. شواهد موجود نیز نشان میدهد که افراد متعددی از اتباع این کشورها در گروه داعش حضور دارند و در عمل این کشورها به کانون تکاپوی فعالیتهای داعش تبدیل شدهاند. آسیای مرکزی از جمله مناطقی است که بهدلیل وجود بسترهای مناسب مانند فعالیت حزبهای بنیادگرا، نفوذ تفکر افراطگرایی و نیز مشکلات اساسی داخلی در این کشورها، مستعد جذب و حضور جریانهای افراطگرایانه و تروریستی مانند داعش است. میتوان گفت که نفوذ داعش در آسیای مرکزی، بهدلیل هممرزبودن این مناطق با ایران، تهدیدی جدی برای امنیت جمهوری اسلامی ایران نیز محسوب میشود. از اینرو، پژوهش حاضر این هدفها را دنبال میکند: نخست، بررسی وضعیت ایدئولوژیک و بسترهای رشد افراطگرایی در کشورهای پنجگانۀ آسیای مرکزی از نظر وجود اندیشهها و حزبهای بنیادگرا، دوم،چرایی وجود زمینههای تسهیلکننده در این کشورها برای فعالیت گروههای اسلامگرای افراطگرا، سوم، چگونگی نفوذ و حضور مستقیم داعش در منطقۀ آسیای مرکزی، چهارم، ارائه چشماندازی از آیندۀ نفوذ و حضور این گروه بنیادگرای تروریستی در این منطقه با رویکردی آیندهپژوهانه.
آسیای مرکزی,بنیادگرایی,تهدید,داعش,سلفیگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_67677.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67677_0dcff66ce75f167d9d69cce61ef6a318.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
سیاست خارجی عملگرایانۀ ایران در قفقاز جنوبی در فضای پسابرجام
23
38
FA
ماندانا
تیشه یار
0000000281716240
استادیار دانشکدۀ اکو، دانشگاه علامۀ طباطبایی
mandana.tishehyar@gmail.com
سمیه
بهرامی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای، دانشگاه علامۀ طباطبایی
somayeh.bahrami.ac@gmail.com
10.22059/jcep.2018.227961.449695
ایران در 25 سال گذشته نظارهگر رویدادهایی در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بوده که گاه نقش چندانی در آنها نداشته است. با این همه، بهدلیل وجود رگههایی از عملگرایی در سیاست خارجی ایران در قبال جمهوریهای اتحاد شوروی پیشین، تهران توانسته است تاحدودی نقش و جایگاه تاریخی خود را در این مناطق حفظ کند و از منافع آن بهرهمند شود. پرسشی که پژوهش حاضر در پی یافتن پاسخی برای آن برآمده، این است که سیاست خارجی عملگرایانۀ ایران در قفقاز جنوبی در فضای پسابرجام، چه تأثیری بر فرصتها و تهدیدهای پیش روی تهران در این منطقه خواهد داشت؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که برچیدهشدن تحریمهای بینالمللی علیه ایران و عادیسازی روابط این کشور با غرب، تغییر موازنۀ قدرت در قفقاز جنوبی را بهنفع این کشور بهدنبال خواهد داشت و چالشی را پیش روی دیگر قدرتهای منطقهای همچون ترکیه، عربستان، روسیه و اسرائیل قرار خواهد داد. با وجود این، تهران برای بهرهمندی از مزایای بازگشت به قفقاز جنوبی در فضای پسابرجام، نیازمند سیاستگذاری راهبردی مبتنی بر رویکردهای عملگرایانه است. از اینرو، میتوان نتیجه گرفت که کارآمدترین راه افزایش قدرت و حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان، بهکارگرفتن سیاست خارجی عملگرا با ویژگیهایی همچون خودداری از تقابلگرایی بینتیجه، ایدئولوژیزدایی از سیاست خارجی، انعطافپذیری تاکتیکی و ترجیح منافع عینی بر منافع ذهنی در فرایند سیاستگذاری خارجی است.
ایران,برجام,سیاست خارجی,عملگرایی,قفقاز جنوبی
https://jcep.ut.ac.ir/article_67682.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67682_78bac432635ed291334c95effb4e6cbc.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
امنیت هستیشناسانه: ابزاری برای مداخلۀ ژئوپلیتیک غرب در خزر (با تأکید بر مسئلۀ انرژی)
39
58
FA
علی اکبر
جعفری
0000-0002-7543-6365
دانشیار روابط بینالملل گروه علوم سیاسی، دانشگاه مازندران
a.jafari@umz.ac.ir
دیان
جانباز
دکتری روابط بینالملل، دانشگاه تهران
- dayan_janbaz@yhoo.com
10.22059/jcep.2018.113444.449554
دریای خزر که روزی منطقهای خفته در عرصۀ جغرافیای سیاسی و محل بازی بزرگ بود؛ پس از فروپاشی اتحاد شوروی بازی بزرگ جدیدی در آن رخ نمایانده است و به قدری اهمیت یافته که در دستور کار قدرتهای بزرگ قرار گرفته و کانون توجه در سیاست بینالملل است. در واقع منطقۀ ژئوپلیتیک دریای خزر بعد از فروپاشی اتحاد شوروی بهصورت منطقهای فعال و دارای کارکرد خاص ظهور کرده است. بهگونهای که سیاستها و تلاشهای قدرتهای بزرگ فرامنطقهای برای تأمین منافع و تقویت موقعیت ژئواستراتژیک خود، راه را برای انتقال ایمن نفتوگاز از منابع دریای خزر هموار ساخته است. در این میان، وضعیت جغرافیایی منطقه، شرایط اقتصادی و سیاسی کشورهای حوزۀ دریای خزر، نوع ارتباط بین دولتهای منطقه با قدرتهای فرامنطقهای، وجود کانونهای بالقوۀ بحران در منطقه و همچنین روند تحولات امنیتی و سیاسی جهان از عاملهای مؤثر بر تولید و عرضۀ نفتوگاز منطقۀ خزر به بازارهای مصرف هستند. مؤلفههایی که سبب بهکارگرفتن راهبردهای جدید از سوی بازیگران فرامنطقهای برای رویارویی با روسیه و جمهوری اسلامی ایران در منطقه شدهاند و منطقۀ خزر را به مرکز درگیری بینالمللی و بهعنوان یکی از مناطق پرالتهاب تبدیل کردهاند. فرضیۀ نوشتار آن است که امنیت هستیشناسانه در خزر به بهانهای برای نفوذ راهبردی غرب از راه مداخله برای تأمین امنیت انرژی تبدیل شده است. از اینرو، این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به آمار و اسناد این فرضیه را مورد آزمون قرار میدهد.
اتحادیۀ اروپا,آمریکا,امنیت انرژی,امنیت هستیشناسانه,حاملهای انرژی,دریای خزر
https://jcep.ut.ac.ir/article_67685.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67685_8965b83f6ce784aed0cd621228047fc3.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
مطالعۀ شاخصهای توسعهای کشورهای ساحلی خزر در فرایند همگرایی منطقهای
59
79
FA
میرعبدالله
حسینی
استادیار اقتصاد بینالملل، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای بازرگانی
vbozorgi@yahoo.com
بهرام
امیراحمدیان
استادیار جغرافیای سیاسی، دانشکدۀ مطالعات جهان دانشگاه تهران
bahram1329@gmail.com
مهران
نصیرزاد
استادیار اقتصاد بینالملل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد آستارا
m.nasirzad@iau-astara.ac.ir
10.22059/jcep.2018.222586.449686
مؤلفهها و پیشزمینههای منطقهگرایی در دنیا متنوع است؛ اما همه از عوامل و شرایط مشابهی برخوردارند که از آنها به این مؤلفهها میتوان اشاره کرد: جغرافیا، اندازۀ اقتصاد، اشتراکهای فرهنگی، بهویژه ارادۀ سیاسی. استفاده از ظرفیتهای موجود و توسعۀ روابط، همکاریها و روابط همهجانبه با کشورهای ساحلی خزر سرلوحۀ روابط منطقهای ایران بوده است، بهگونهای که در تصمیمسازیهای سیاستی، توسعۀ روابط و مناسبات با این کشورها اهمیت فراوانی یافته است. این مهم با برنامهریزی و برخورداری از مؤلفههای اقتصاد کلان بینالملل، مناسب کشورهای حوزۀ خزر نمود شایان توجهی پیدا است. در نوشتار حاضر تلاش شده است تا به روش توصیفیتحلیلی و تطبیقیکتابخانهای در قالب نظریههای همگرایی و منطقهگرایی، ابعاد اثرگذاری مؤلفههای اقتصاد کلان بینالمللی این کشورها بر توسعۀ همکاریهای منطقهای در فرایند تکاملی منطقهگرایی بیان شود. در واقع نظر به اهمیت فراوان توسعۀ روابط و همکاریهای منطقهای برای ایران بهدنبال پاسخگویی به این پرسش هستیم که مؤلفههای اقتصاد کلان بینالملل چگونه میتواند در فرایند تکاملی منطقهگرایی و همگرایی ایران با این کشورها اثرگذار باشد؟ پاسخ به این پرسش، آن است که استفاده از ظرفیتهای اقتصاد کلان بینالمللی گامی بنیادین در توسعۀ روابط و گسترش همکاریها و روابط درونمنطقهای و بینمنطقهای ایران و این کشورها بوده است و در صورت جدیت و ارادۀ دو طرف در فراهمکردن زیرساختهای همهجانبه و ظرفیتهای نهادی و در پی آن افزایش جریان مبادلات تجاری دوجانبه و منطقهای، میتوان آن را نقطهعطفی در فرایند تکاملی همگرایی منطقهای ایران با این کشورها دانست.
اقتصاد کلان بینالمللی,ایران,تحولات توسعهای,شاخصهای توسعهای,شریک تجاری منطقهای,کشورهای ساحلی خزر,منطقهگرایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_67680.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67680_2ee6ff8b5e6a60dd9e14dea7cb7678f1.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
سیاست خارجی ترکیه در اوراسیای مرکزی؛ رویکرد دیپلماسی انرژی در ابعاد منطقهای (2014-2002)
81
100
FA
سید جلال
دهقانی فیروزآبادی
استاد روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبایی
مرتضی
شکری
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبایی
morteza.shokri63@gmail.com
علی
اسمعیلی اردکانی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبایی
shz.esmaeili@gmail.com
10.22059/jcep.2018.210941.449656
از مهمترین تحولات سیاست خارجی ترکیه در یک دهۀ گذشته بهویژه با رویکارآمدن حزب عدالت و توسعه، توجه به مناطق پیرامونی از جمله منطقۀ اوراسیا در چارچوب اصل «بهصفررساندن اختلاف با همسایگان» و «بیشینۀ همکاری» است که در آیین سیاست خارجی این کشور بر آن تأکید شده است. تحول در سیاست خارجی ترکیه نسبت به منطقۀ اوراسیای مرکزی در شرایطی است که پیش از رویکارآمدن حزب عدالت و توسعه در آمریکا، مقامهای آنکارا تنها بر اساس مناسبات فرهنگی و زبانی، سیاست خارجی خود را نسبت به این منطقه تعیین میکردند. در این زمان ارزشهای عرفیگرایی و پانترکگرایی پایۀ سیاست خارجی ترکیه را تشکیل میداد؛ اما با رویکارآمدن حزب عدالت و توسعه و اولویتیافتن توسعۀ اقتصادی در سیاست خارجی ترکیه، جذابیت اقتصادی منطقۀ اوراسیا تا حدود زیادی اولویتهای فرهنگی این کشور را در منطقه در تأثیر قرار داد. در همین زمینه، سیاست خارجی رقابتمحور ترکیه (رقابت ایدئولوژیک با کشورهای منطقه از جمله روسیه، گرجستان، ارمنستان) جای خود را به سیاست همکاری با آنها داده است. این نوشتار با استفاده از روش توصیفیتحلیلی بهدنبال پاسخگویی به این پرسش است که مهمترین عامل در شکلدهی به سیاست خارجی ترکیه نسبت به منطقۀ اوراسیا چه بوده است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که با توجه به رشد اقتصادی ترکیه در یک دهۀ اخیر و نیاز روزافزون به واردات انرژی از یکسو و نیز موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک مناسب این کشور بهمنظور تبدیلشدن به هاب انرژی دنیا از سوی دیگر، میتوان ادعا کرد که مسئلۀ انرژی مهمترین عامل تأثیرگذار بر شکلدهی سیاست خارجی ترکیه نسبت به منطقۀ اوراسیا در سالهای اخیر بوده است.
امنیت انرژی,اوراسیا,ترکیه,خطوط لولۀ انرژی,سیاست خارجی
https://jcep.ut.ac.ir/article_67686.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67686_58a04c64e048e573d793321a2baa3d88.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
بررسی رابطۀ بین شاخصهای اقتصادی و گرایش به اسلام افراطی در آسیای مرکزی (مورد مطالعه: داعش)
101
121
FA
محسن
دیانت
استادیار علوم سیاسی، دانشگاه پیام نور
محمد
فرهادی
دکتری علوم سیاسی، گرایش مطالعات منطقهای آسیای مرکزی و روسیه،
farhadi_m2222@yahoo.com
مجتبی
عباسی قادی
دکتری جامعهشناسی، دانشگاه علوم آکادمی تاجیکستان
10.22059/jcep.2018.221760.449680
این نوشتار بهدنبال بررسی رابطۀ بین شاخصهای اقتصادی پنج کشور همسود قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان و قرقیزستان و تاجیکستان و نقش آنها در گرایش بهسمت اسلام افراطی در آسیای مرکزی است. از این منظر پس از ارائۀ رویکردهای نظری برای تبیین موضوع با استفاده از روش کمی و از نوع تحلیل ثانویه با رجوع به آمار و ارقام شاخصهای توسعۀ اقتصادی منتشرشده در سایت مؤسسۀ مطالعات بینالملل فنلاند (2015) آن را بررسی میکنیم. پرسش اساسی نوشتار حاضر آن است که آیا بین شاخصهای اقتصادی و گرایش به اسلام افراطی در آسیای مرکزی رابطهای وجود دارد؟ فرضیۀ اول: «بین شاخصهای توسعۀ اقتصادی کشورهای همسود که داعش از میان آنها عضوگیری کرده است؛ تفاوت معناداری وجود دارد». فرضیۀ دوم: «بین شاخصهای توسعۀ اقتصادی کشورهای همسود مورد بررسی و گرایش به گروه داعش رابطۀ معناداری وجود دارد». یافتههای پژوهش نشان میدهد: 1. میان شاخصهای اقتصادی همچون نرخ بیکاری، درصد جمعیت زیر خط فقر، شاخص انجام فعالیتهای تجاری، سرانۀ تولید ناخالص داخلی و امتیاز آزادی اقتصادی تفاوت معناداری در پنج کشور مورد بررسی وجود دارد؛ 2. میان شاخصهای اقتصادی مانند نرخ بیکاری، شاخص انجام فعالیتهای تجاری، سرانۀ تولید ناخالص داخلی و امتیاز آزادی اقتصادی و گرایش به گروه داعش در پنج کشور مورد بررسی رابطه و همبستگی معناداری وجود دارد. در این میان، شاخص امتیاز آزادی اقتصادی و سرانۀ تولید ناخالص داخلی به ترتیب با میزان همبستگی 31/0- و 13/0- بیش از سایر شاخصهای اقتصادی، همبستگی معناداری را در گرایش شهروندان به گروه داعش نشان میدهند. سرانجام عامل توسعۀ اقتصادی (شاخص کل) با میزان 57/0- بیانگر همبستگی بهنسبت قوی این عامل با گرایش شهروندان به گروه داعش است.
اسلام افراطی,آسیای مرکزی,داعش,شاخصهای اقتصادی,نرخ بیکاری
https://jcep.ut.ac.ir/article_67687.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67687_a70a0f723314e077548212e74e9edadb.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
الگوهای دوستی و دشمنی و بحرانها در قفقاز جنوبی
123
139
FA
الهام
رسولی ثانی آبادی
0000-0002-4136-1844
استادیار علوم سیاسی، دانشگاه یزد
rasooli@yazd.ac.ir
مجتبی
روستایی
کارشناس ارشد روابط بینالملل، دانشگاه یزد
mojabar95@yahoo.com
10.22059/jcep.2018.225771.449692
منطقۀ قفقاز جنوبی پس از جنگ سرد کانون منازعات، درگیریها و بحرانهای متعدد بوده است؛ از آن جمله میتوان به بحرانهای قرهباغ، اوستیای جنوبی و آبخازیا اشاره کرد. این نمونهها نشانگر وجود بحران و ناامنی در این منطقه است. وجود شبکهای از بازیگران هویتی در قفقاز جنوبی که بدون توجه به وابستگیهای هویتی در سه کشور این منطقه، جمهوری آذربایجان، گرجستان و ارمنستان پراکنده شدهاند و هریک میان خود الگوهایی متفاوت از دوستی تا دشمنی دارند از عاملهای اصلی بروز تنش و بحران در قفقاز جنوبی است. این نوشتار بر این اساس بهدنبال پاسخگویی به این پرسش است که الگوهای دوستی و دشمنی در منطقۀ قفقاز جنوبی چگونه است؟ و این الگوها چه تأثیری در بحرانها و تداوم آنها در این منطقه داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش این فرضیه را مطرح میکنیم که در میان هویتهای متکثر موجود در قفقاز جنوبی با توجه به پیشینۀ تاریخی، الگوهایی متفاوت از دوستی تا دشمنی میان آنان شکل گرفته است و وجود این الگوها سبب بروز بحرانها و تداوم آنها در منطقه شده است. برای بررسی این فرضیهها با تکیه بر نظریۀ هویت اجتماعی الکساندر ونت با روش «توصیفی- تحلیلی» از دادهها و اطلاعات کتابخانهای، سایتها، مقالهها و منابع اینترنتی، استفاده شده است.
الگوهای دوستی و دشمنی,بحران,روسیه,قفقاز جنوبی,هویت
https://jcep.ut.ac.ir/article_67688.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67688_0eecb7f73ded8e86dd7311ef78ee6d55.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
تهدید روسیه و تأثیر آن بر سیاستهای امنیتی گرجستان
141
155
FA
بهاره
سازمند
0000-0003-4838-8430
دانشیار گروه مطالعات منطقهای، دانشگاه تهران
bsazmand@ut.ac.ir
عارف
بیژن
0000-0003-1545-8770
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای آسیای مرکزی و قفقاز، دانشگاه علامه طباطبایی
aref.bijan@gmail.com
مرتضی
تقی پور
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای آسیای مرکزی و قفقاز، دانشگاه علامه طباطبایی
morteza123@hotmail.com
10.22059/jcep.2018.208512.449649
گرجستان از زمان اعلام استقلال از اتحاد شوروی با مشکلات و چالشهایی روبهرو شد که برخی مانند فقر و نابسامانی اقتصادی به ارث رسیده از دوران اتحاد شوروی بودند. برخی نیز مانند بیثباتی سیاسی، تجزیه و جداییطلبی و ناامنی که در دوران اتحاد شوروی پوشیده بود، در دوران پس از استقلال این کشور سر باز کرد و در خارج از مرزهای گرجستان در قفقاز جنوبی، جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ کوهستانی نیز این منطقه را ناامن و بیثبات کرده بود. از مهمترین موضوعهای امنیتی در گرجستان چگونگی رابطه با روسیه و تهدیدهایی است که از سوی این کشور متوجه گرجستان است. در واقع گرجستان از ابتدای استقلال خود با تهدید روسیه روبهرو بوده و این تهدید بر شکلِ بهکارگرفتن سیاستهای امنیتی این کشور اثر گذاشته است. از بخشهایی که تهدید روسیه بر سیاستهای امنیتی گرجستان اثر گذاشته، عضویت و یا انصراف این کشور در نهادها و سازمانهای منطقهای بوده است. در این نوشتار این پرسش مطرح میشود که تهدید روسیه بر سیاستهای امنیتی منطقهای گرجستان چه تأثیرهایی داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش این فرضیه بیان میشود که تهدید روسیه موجب شده است تا سیاستهای امنیتی گرجستان بهسمت خروج از سازمان کشورهای مستقل همسود و پیوستن به گوام و تلاش در جهت تقویت روابط با غرب (ناتو و آمریکا) متمایل شود. هدف این نوشتار بررسی دلایل عضویت و یا انصراف گرجستان از این نهادها در دوران بعد از استقلال تا پایان ریاست جمهوری میخائیل ساکاشویلی است.
سازمان کشورهای مستقل همسود,سازمان گوام,سازمان ناتو,گرجستان,موازنه
https://jcep.ut.ac.ir/article_67689.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67689_695d3b187c7c9668fe58f7aa1b2d3b8a.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
تحلیل پیوندهای امنیتی ایران و آسیای مرکزی بر اساس نظریه «مجموعههای امنیتی منطقهای»
157
175
FA
حمیدرضا
عزیزی
استادیار پژوهشکدۀ مطالعات منطقهای، دانشگاه شهید بهشتی
azizi.hamidreza@gmail.com
10.22059/jcep.2018.231068.449700
ایران همواره به منطقۀ آسیای مرکزی بهعنوان منطقهای در مجاورت جغرافیاییاش از جنبههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ژئوپلیتیک و امنیتی توجه داشته است. با توجه به پیوستگیهای مختلف ایران و آسیای مرکزی، وضعیت امنیتی در منطقه از منظر ثبات و بیثباتی میتواند بر امنیت ایران تأثیرگذار باشد. در بیش از یک دهۀ اخیر، با تغییر رخداده در مفهوم امنیت و طرح جنبههای نوین امنیت، بر میزان اهمیت آسیای مرکزی برای ایران از منظر امنیتی نیز افزوده شده است. بر این اساس، نوشتار حاضر با تمرکز بر موضوع امنیت در آسیای مرکزی و با استفاده از چارچوب نظری «مجموعههای امنیتی منطقهای»، تلاش دارد ضمن ارائۀ یک طبقهبندی از مهمترین مسائل و دغدغههای امنیتی موجود در منطقه، جنبههای پیوند ایران را با این منطقه در بحث امنیت بررسی کند. بهبیان دیگر، این نوشتار در پی پاسخگویی به چرایی تأثیرگذاری امنیت در منطقۀ آسیای مرکزی بر امنیت ملی و منافع ملی ایران است و پس از بررسی و تحلیل موضوع، چنین بیان میکند که با توجه به میزان و شدت پیوندهای امنیتی ایران با منطقۀ آسیای مرکزی، ایران به جزئی از مجموعۀ امنیتی آسیای مرکزی تبدیل شده است. همین مسئله، سبب شده امنیت در منطقه بر امنیت و منافع ملی ایران تأثیرگذار باشد. در این نوشتار از روش «تبیینی» بهره گرفته شده، بدین معنا که با بهرهگیری از چارچوبی نظری، فرضیۀ پژوهش از دل گزارههای نظریه اقتباس شده و در رابطه با موضوع بحث، به آزمون گذاشته شده است.
آسیای مرکزی,امنیت,ایران,بوزان,مجموعۀ امنیتی منطقهای
https://jcep.ut.ac.ir/article_67690.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67690_112d3719c1aa506a32c1bc4725ace747.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
آسیبشناسی مدیریت خدمات فرهنگی در تاجیکستان
177
196
FA
سراجالدین
کاملاف
استاد اقتصاد دانشگاه ملی تاجیکستان
غلامرضا
اسدی کرد
دانشجوی دکتری رشتۀ مدیریت، دانشکدۀ اقتصاد و ادارۀ دانشگاه ملی تاجیکستان
gholamrezaasadi90@yahoo.com
10.22059/jcep.2018.208706.449651
خدمات فرهنگی بهعنوان بخشی از خدمات اجتماعی و بر اساس تجربۀ داخلی و خارجی از نظر تأثیر آن بر جامعه، نشاندهندۀ عنصری درخور توجه از توسعۀ ملی است. در این مطالعه وضعیت خدمات فرهنگی تاجیکستان با شاخصهای مربوط به فضاهای فرهنگی و هنری و میزان دسترسی به آنها بررسی میشود. مقایسۀ رشد یک دورۀ زمانی و چگونگی تغییرها در ارائۀ خدمات فرهنگی به شناخت بهتری از مدیریت خدمات فرهنگی در تاجیکستان کمک میکند. میزان دسترسی، بهرهبرداری و کیفیت ارائۀ خدمات و فعالیتهای فرهنگی و هنری با توجه به نیازهای جامعه و نیز استانداردهای مدنظر در این مورد نقش مهمی ایفا میکند. در تاجیکستان چند نوع فعالیت و خدمت فرهنگی وجود دارد که بهعنوان شاخصهای ارزیابی میزان و کیفیت رشد و توسعۀ آنها متأثر از شیوۀ مدیریت فرهنگی و نحوۀ ارائۀ آنها است از جمله: کتابخانههای عمومی، مجتمعهای فرهنگی و هنری، سالنهای سینما، سالنهای تئاتر، نمایش و موسیقی، موزهها و چاپ کتاب، مجله و روزنامه. این نوشتار تلاش دارد تا با بررسی این شاخصها در نهایت برای ارتقا و توسعه با توجه به نگاه ملی و بینالمللی و چالشهای پیشرو راهکارهایی پیشنهاد دهد. روش تحقیق مبتنی است بر مشاهدۀ بخشهایی از فعالیتهای فرهنگی و هنری، بررسی دادههای منابع رسمی، انجام مصاحبه با کارشناسان. این مطالعه بیانگر آن است که عملکرد دستگاه فرهنگی و هنری تاجیکستان پاسخی اندک به نیاز امروز جامعه است.
آسیبشناسی,تاجیکستان,خدمات فرهنگی,رشد,مدیریت
https://jcep.ut.ac.ir/article_67691.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67691_0e5eb153dde560eefbda91da8c9956b9.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
ژئوپلیتیک دریایی و سیاست خارجی روسیه در بحرانهای اوکراین و سوریه
197
214
FA
جهانگیر
کرمی
دانشیار گروه مطالعات روسیه، دانشکدۀ مطالعات جهان، دانشگاه تهران
jkarami@ut.ac.ir
سامان
فاضلی
0000-0002-8334-1462
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامۀ طباطبایی
samanfazeli43@yahoo.com
10.22059/jcep.2018.233479.449706
توجه به اهمیت امنیتی و اقتصادی مناطق دریایی در سیاست خارجی روسیه در سالهای اخیر افزایش یافته است. روسیه نفوذ و کنترل بر دریاهای مهم را از بنیادهای خیزش و تحکیم جایگاه خود در سیاست بینالملل میداند. از اینرو برنامههای تقویت و نوسازی گستردهای در حوزۀ نیروی دریایی در پیش گرفته است. روسیه که بهدنبال بازپسگیری جایگاه خود در سیاست بینالملل است، بهراستی قدرتی بزرگ نخواهد بود؛ مگر اینکه همانند بیشتر قدرتهای بزرگ از گذشته تاکنون همچون انگلیس، آمریکا و چین که با افزایش قدرت، حضور گستردهتری در مناطق آبی جهان پیدا میکنند، در «اقیانوس جهانی» حضور پررنگتری داشته باشد؛ بنابراین مسئلۀ کنترل و تسلط بر مناطق آبی مهم جهان در مواردی همچون گرجستان، اوکراین و سوریه از مؤلفههای اصلی تبیینکنندۀ رفتار روسیه در سالهای اخیر است. همچنین روسیه همانند همۀ قدرتهای بزرگ جهان تلاش میکند تا در خارج از مرزهای خود حضور نظامی داشته باشد. بر این مبنا این نوشتار در پی پاسخگویی به این پرسش است که علت مداخلۀ نظامی روسیه در بحرانهای اوکراین و سوریه چیست؟ در پاسخ گفته میشود که حفظ و تقویت کنترل روسیه بر دریاهای سیاه و مدیترانه از عاملهای اصلی حضور این کشور در اوکراین و سوریه بوده است. با توجه به اینکه روسیه هم در اوکراین و هم در سوریه پایگاههای دریایی دارد با مداخله در این دو کشور بهدنبال آن است که پایگاههای سواستوپول و ترتوس را حفظ کند و از این راه تسلط خود را بر این مناطق مهم تقویت کند.
اوکراین,روسیه,ژئوپلیتیک,سوریه,نیروی دریایی
https://jcep.ut.ac.ir/article_67692.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67692_5935f0987d311f38cb00343c28f1d8a7.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
سیاست ایالات متحدۀ آمریکا در آسیای مرکزی در دوران بوش و اوباما
215
229
FA
علیرضا
کوهکن
استادیار روابط بینالملل، دانشگاه علامۀ طباطبایی
koohkan2001@gmail.com
آذین
صحابی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامۀ طباطبایی
azinsahabi2011@gmail.com
10.22059/jcep.2018.142118.449628
ایالات متحدۀ آمریکا پس از فروپاشی اتحاد شوروی در جایگاه هژمون نظام بینالملل قرار گرفت و پس از رویداد تروریستی یازده سپتامبر 2001، بهطور مستقیم به منطقۀ آسیای مرکزی وارد شد. دستگاه سیاست خارجی کاخ سفید در دوران رؤسای جمهوریِ جمهوریخواه و دموکرات این کشور از سال 1991 تاکنون، هدفهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی متعدد خود را بر اساس راهبرد کلان این کشور و با ابزارها و روشهای متناسب پیگیری کرده است تا هژمونی جهانی آمریکا حفظ و تقویت شود. این نوشتار با مطالعۀ مقایسهای سیاست خارجی آمریکا در دوران ریاست جمهوری «جرج دبلیو بوش» و «باراک اوباما» رؤسای جمهوری جمهوریخواه و دموکرات این کشور پس از یازده سپتامبر 2001، در پی یافتن پاسخ این پرسش اساسی است که سیاست خارجی ایالات متحده در برابر هر یک از پنج جمهوری قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان بهطور خاص و کل این منطقه بهعنوان محل رقابت قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای، در دوران ریاست جمهوری بوش و اوباما چه تفاوتها و شباهتهایی داشته است؟ نتیجۀ این مطالعۀ مقایسهای که در بستر رهیافت نظری نوینی از نظریۀ کلان لیبرالیسم انجام شده حاکی از درستی این فرضیه است که تیم بوش یکجانبهگرایانه و بر اساس خوانشی تهاجمی از لیبرالیسم، تلاش کرده است هدفهای واشنگتن را در آسیای مرکزی با ابزارهای سخت محقق کند. دولت اوباما برای تحقق همان هدفها در قالب سازوکارهای جمعی و نهادهای بینالمللی از ابزارهای نرم بهره گرفته و بهصورت چندجانبهگرایانه، دیپلماسیمحور و بر اساس خوانشی تدافعی از لیبرالیسم عمل کرده است.
آسیای مرکزی,اوباما,ایالات متحده,بوش,سیاست خارجی
https://jcep.ut.ac.ir/article_67693.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67693_49ba9ed8275d93a52284d2ee64a23507.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
منابع آبی مشترک در حوضۀ کورا - ارس؛ پیشران صلح در قفقاز جنوبی
231
246
FA
فریده
محمدعلیپور
استادیار گروه روابط بینالملل، دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
fm_alipour@yahoo.com
حامد
طالبیان
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه خوارزمی
hamed.talebian@gmail.com
10.22059/jcep.2018.254467.449754
حوضۀ آبریز کورا - ارس در منطقۀ قفقاز جنوبی میان جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان، ایران و ترکیه قرار دارد. دو رود اصلی کورا و ارس از پرآبترین رودهای منطقه هستند که مسائل اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و سیاسی بسیاری پیرامون آنها وجود دارند. همکاریهای مبتنی بر توافقهای محدود و چندجانبه میان ارمنستان، گرجستان و جمهوری آذربایجان بهطور معمول با ابتکار سازمانهای جهانی و اتحادیۀ اروپا ایجاد شدهاند و از این مسئلۀ بسیار مهم غفلت کردهاند که ایران و ترکیه دو بازیگر و کنشگر اصلی در استفاده و مدیریت منابع آبی این حوضه هستند. با توجه به اینکه هیچ نهاد بینالمللی برای مدیریت یکپارچۀ منابع آبی مشترک در این حوضه تأسیس نشده و پیمانی نیز برای تقسیم این منابع بسته نشده است، استفاده از نظریۀ پیچیدگی در روابط بینالملل با فراهمکردن امکان درک صحیح از مسائل این حوضه، کمک میکند تا برای این پرسش اساسی پاسخی بیابیم: توازننداشتن منابع و مصارف و نیز وابستگی به منابع آبی مشترک چگونه بر روابط میان کشورهای حوضۀ آبریز کورا - ارس تأثیر میگذارد؟ نوشتار حاضر با استفاده از روش تبیینی برای آزمون فرضیه از شیوۀ مثبت یعنی بررسی شاخصهای متغیرهای تشکیلدهندۀ مفاهیم استفاده میکند و دادههای مربوط را جمعآوری و تحلیل میکند. نتیجههای نوشتار این فرضیه را ثابت میکند که تعدد و وابستگی متقابل عاملهای مؤثر بر بهرهبرداری از منابع آبی مشترک در حوضه از راه بهکارگیری اصول استفادۀ منصفانه و معقول و منع واردکردن ضرر مهم، پیشران همکاری و صلح، اعتمادسازی، افزایش ثبات و کاهش نزاعهای سیاسی و امنیتی میان کشورهای حوضه میشود.
حوضۀ آبریز کورا ـ ارس,صلح,قفقاز جنوبی,مدیریت یکپارچۀ منابع آبی,منابع آبی مشترک
https://jcep.ut.ac.ir/article_67694.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67694_c455c6abfc61a357639becdde08d0976.pdf
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
مطالعات اوراسیای مرکزی
2008-0867
2345-3117
11
1
2018
03
21
روسیه و پروندۀ هستهای ایران؛ رویکرد به گفتوگوها و ایفای نقش در بهدستآوردن توافق
247
263
FA
ناصر
هادیان
استادیار روابط بینالملل، دانشگاه تهران
nhadian@yahoo.com
هادی
زرگری
دکتری روابط بینالملل، دانشگاه تهران
zargari_hadi@ut.ac.ir
10.22059/jcep.2018.224987.449689
فدراسیون روسیه همواره در میزان و تداوم فعالیتهای هستهای ایران نقش مهمی داشته است. نقش این کشور با هیچ کشور دیگری مقایسهپذیر نیست؛ اما دربارۀ نقش و رویکرد آن، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. از دلیلهای اختلاف دیدگاهها در این موضوع، بهکارگرفتن رفتارهای متفاوت و دووجهی از سوی روسیه در مقابل ابعاد مختلف پروندۀ هستهای ایران در دو دهۀ گذشته بوده است. این نوشتار با درنظر داشتن اهمیت نقش روسیه در پروندۀ هستهای ایران در پی پاسخ به این پرسش است که چرا روسیه در برابر برنامۀ هستهای ایران رویکردی دووجهی و دوگانه درپیش گرفته است؟ در پاسخ به این پرسش، این فرضیه مطرح میشود که گفتمان هویتی اوراسیاگرایی با ترسیم نقشهایی مانند «قدرت بزرگ جهانی»، «ابرقدرت منطقهای» و «ابرقدرت هستهای» سبب شدهاند روسیه ضمن بهرهبرداری از مزایای همکاری هستهای با ایران، تلاش کند مانع هستهای شدن و بهدنبال آن افزایش شدید قدرت ایران شود. همچنین با هدف جلوگیری از تضعیف شدید ایران، مخالف اقدامهایی مانند عملیات نظامی علیه این کشور شود. بدین شکل رویکرد دووجهی خود را دنبال کند؛ زیرا تبدیل ایران به قدرتی هستهای، افزایش قدرت آن بهعنوان رقیب منطقهای برای روسیه را در پی دارد؛ همچنین هرگونه حملۀ نظامی علیه ایران و یا تضعیف شدید آن، این کشور را به پایگاهی برای گسترش نفوذ آمریکا در مرزهای جنوبی روسیه تبدیل میکند. هر کدام از این وضعیتها در تعارض با نقشهای اصلی سیاست خارجی روسیه قرار دارد. این نوشتار برای پیشبرد فرضیۀ خود از روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای و مصاحبه بهره برده است.
اوراسیاگرایی,ایران,برنامۀ هستهای ایران,توافق هستهای,روسیه,سیاست خارجی,گفتوگوهای هستهای
https://jcep.ut.ac.ir/article_67695.html
https://jcep.ut.ac.ir/article_67695_8043cdc0cfafcce319f3ecf4bc4d69ca.pdf